گنجور

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق

 

مادر موسی، چو موسی را به نیل

در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

گر فراموشت کند لطف خدای

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - مادر دوراندیش

 

با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان

کای کودکان خرد، گه کارکردن است

روزی طلب کنید، که هر مرغ خرد را

اول وظیفه، رسم و ره دانه چیدن است

بی رنج نوک و پا، نتوان چینه جست و خورد

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - مرغ زیرک

 

یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی

نظر کرد روزی، بگسترده دامی

بسان ره اهرمن، پیچ پیچی

بکردار نطعی، ز خون سرخ فامی

همه پیچ و تابش، عیان گیروداری

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار

 

محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت: ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

گفت: می‌باید تو را تا خانهٔ قاضی برم

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - معمار نادان

 

دید موری طاسک لغزنده‌ای

از سر تحقیر، زد لبخنده‌ای

کاین ره از بیرون همه پیچ و خم است

وز درون، تاریکی و دود و دم است

فصل باران است و برف و سیل و باد

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - مناظره

 

شنیده‌اید میان دو قطره خون چه گذشت

گه مناظره، یک روز بر سر گذری

یکی بگفت به آن دیگری، تو خون که‌ای

من اوفتاده‌ام اینجا، ز دست تاجوری

بگفت، من بچکیدم ز پای خارکنی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۵ - مور و مار

 

با مور گفت مار، سحرگه بمرغزار

کاز ضعف و بیخودی، تو چنین خردی و نزار

همچون تو، ناتوان نشنیدم بهیچ جا

هر چند دیده‌ام چو تو جنبندگان هزار

غافل چرا روی، که کشندت چو غافلان

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۶ - نا آزموده

 

قاضی بغداد، شد بیمار سخت

از عدالتخانه بیرون برد رخت

هفته‌ها در دام تب، چون صید ماند

محضرش، خالی ز عمرو زید ماند

مدعی، دیگر نیامد بر درش

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۷ - نا اهل

 

نوگلی، روزی ز شورستان دمید

خار، آن گل دید و رو در هم کشید

کز چه روئیدی به پیش پای ما

تنگ کردی بی ضرورت، جای ما

سرخی رنگ تو، چشمم خیره کرد

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۸ - ناتوان

 

جوانی چنین گفت روزی به پیری

که چون است با پیریت زندگانی

بگفت اندرین نامه حرفی است مبهم

که معنیش جز وقت پیری ندانی

تو، به کز توانائی خویش گوئی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - نامه به نوشیروان

 

بزرگمهر، به نوشین‌روان نوشت که خلق

ز شاه، خواهش امنیت و رفاه کنند

شهان اگر که به تعمیر مملکت کوشند

چه حاجت است که تعمیر بارگاه کنند

چرا کنند کم از دسترنج مسکینان

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۰ - نشان آزادگی

 

به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی

ببین ز جور تو، ما را چه زخمها بتن است

همیشه کار تو، سوراخ کردن دلهاست

هماره فکر تو، بر پهلوئی فرو شدن است

بگفت، گر ره و رفتار من نداری دوست

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱ - نغمهٔ خوشه‌چین

 

از درد پای، پیرزنی ناله کرد زار

کامروز، پای مزرعه رفتن نداشتم

برخوشه چینیم فلک سفله، گر گماشت

عیبش مکن، که حاصل و خرمن نداشتم

دانی، ز من برای چه دامن گرفت دهر

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - نغمهٔ رفوگر

 

شب شد و پیرِ رفوگر ناله کرد

کای خوش آن چشمی که گرمِ خفتن است

چه شب و روزی مرا، چون روز و شب

صحبتِ من، با نخ و با سوزن است

من به هَر جائی که مسکن می‌کنم

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۳ - نغمهٔ صبح

 

صبح آمد و مرغ صبحگاهی

زد نغمه، بیاد عهد دیرین

خفاش برفت با سیاهی

شد پر همای روز، زرین

در چشمه، بشوق جست ماهی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۴ - نکته‌ای چند

 

هر که با پاکدلان، صبح و مسائی دارد

دلش از پرتو اسرار، صفائی دارد

زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک

ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد

شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۵ - نکوهش بیجا

 

سیر یک روز طعنه زد به پیاز

که تو مسکین چقدر بدبویی

گفت از عیب خویش بی‌خبری

زان ره از خلق، عیب می‌جویی

گفتن از زشترویی دگران

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۶ - نکوهش بی‌خبران

 

همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت

که این گروه، چه بی‌همت و تن آسانند

زبون مرغ شکاری و صید روباهند

رهین منت گندم فروش و دهقانند

چو طائران دگر، جمله را پر و بال است

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - نکوهش نکوهیده

 

جعل پیر گفت با انگشت

که سر و روی ما سیاه مکن

گفت، در خویش هم دمی بنگر

همه را سوی ما نگاه مکن

این سیاهی، سیاهی تن نیست

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۸ - نوروز

 

سپیده‌دم، نسیمی روح‌پرور

وزید و کرد گیتی را معنبر

تو پنداری، ز فروردین و خرداد

به باغ و راغ، بد پیغام‌آور

به رخسار و به تن، مشّاطه‌کردار

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode