گنجور

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۵۲

 

هرکه در کودکی بخورد ذکر

چون کلان شد، دهد به خورد دگر

‌عوض هر چه داده در خُردی

‌کیر در کون اَمردی بردی

‌چون که پیری و ضعف حاصل شد

[...]

۷ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۵۳ - حکایت

 

عارفی چشم دل به رویی داشت

خاطر اندر شکنج مویی داشت

‌پسر زورمند کشتی‌گیر

‌شوخ چشمی که بگسلد زنجیر

‌چند روزش به سعی در سر شد

[...]

۳۳ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۵۴ - حکایت

 

آن شنیدی که در بلاد شمال

بود مردی بَخیل صاحب مال

‌دختری زشت‌روی و بدخو داشت

‌کز همه چیز جامه نیکو داشت

‌زشت باشد دَبیقی و دیبا

[...]

۷۰ بیت
سعدی
 

سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المجالس فی الهزل و المطایبات » المجلس الاول

 

ای مرد خرد مباش زنهار

چندین ز پی جَماع رنجه

‌آخر لغت این قدر ندانی

‌کالرّاحة اندرون پنجه؟

ای دوست اگر رازی و گر شیرازی

[...]

۴ بیت
سعدی