گنجور

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۴۸

 

ویحک ای ابر گنهکاران

سنگک و برف باری و باران

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۴۹

 

تیره بر چرخ راه کاهکشان

همچو گیسوی زنگیان بنشان

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۰

 

که حسد هست دشمن ریمن

کیست کو نیست دشمن دشمن

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۱

 

بهمه شهر بود ازو آذین

در بریشم چو کرم پیله زمین

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۲

 

مرد ملاح تیز اندک رو

راند بر باد کشتی اندر ژو

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۳

 

گنجشک از آنکه فزون دارد تاو(؟)

در کشیده بپشت ماهی و گاو

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۴

 

رخم از رنگ تست ریشیده

دلم از زلف تست پیچیده

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۵

 

هرچه واجب شود ز باد افراه

بکنید و جز این ندارم راه

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۶

 

گفت بر پرنیان ریشیده

طبل عطار شد پریشیده

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۷

 

منظر او بلند چون خوازه

هر یکی زو بزینت تازه

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۸

 

چون همی شد بخانه آماده

دید مردی براه استاده

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۹

 

با غلامان و آلت شکره

کرد کار شکار و کار سره

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۶۰

 

کار زرگر به زر شود بر راه

زر به زرگر سپار و کار بخواه

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۶۱

 

بندیان داشت بی زوار و پناه

برد با خویشتن بجمله براه

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۶۲

 

لاله از خون دیده آغشته

متحیر بماند و سرگشته

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۶۳

 

زان گشاید فقع که بگشادی

زان نمایذ ترا که بنمادی

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۶۴

 

هرچه یابی وزان فرومولی

نشمرند از تو آن ببشکولی

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۶۵

 

ساخت آنگه یکی بیوگانی

هم بر آئین و رسم یونانی

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱

 

جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی

با پسندر کینه دارد همچو با دختند را

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۲

 

آمد آن رگ زن مسیح پرست

شست الماسگون گرفته بدست

طشت زرّین و آب دستان خواست

بازوی شهریار را بربست

نیش بگرفت و گفت عز علیک

[...]

عنصری
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
sunny dark_mode