گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

ولیکن چو فردا بیاید به در

در آویز ازو دست و فریاد بر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

گهرشان بپیوند با یکدگر

که پیوسته نیکوتر آید به بر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

سزاوار او هر چه بد سر به سر

همه داد و کردش گسی زی پدر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

ز یاقوت هر پیلبان را کمر

ز زر افسر او گوشوار از گهر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۶ - داستان شاه روم و دخترش

 

ز خوبی فزون داشت فّر و هنر

بدو راست بُد پشت بخت پدر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۶ - داستان شاه روم و دخترش

 

سفر نیست آه و که والاگهر

چو بیند جهان بیش گیرد هنر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام

 

نهان راز خود پهلوان سر به سر

بُدش گفته جز نام خویش و پدر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب

 

سوی باغ با دایه ناگه ز در

درآمد پری چهره سیمبر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب

 

بمان تا چنان هم کمانی دگر

من از چوب سازم نهان از پدر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب

 

چو خر در گل افتد کسی نیکتر

نکوشد به زور از خداوند خر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن

 

زنان را بود شوی کردن هنر

بر شوی به زن که نزد پدر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن

 

من اکنون ز شادی نگیرم گذر

چه دانم که باشد زمانی دگر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن

 

هر آن خشت کز کالبد شد به در

برآن کالبد باز ناید دگر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی

 

به میدان دانش بر اسپ هنر

نشین و ببند از ستایش کمر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب

 

چو از بیم شب زرد شد چهر خَور

دوان پرده‌دار اندر آمد ز در

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب

 

بدان کان فریبست نازش مخر

بفرمای تا او خورد تو مَخَور

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

هم از ره که آمد نشد زی پدر

به کین بست بر جنگ جستن کمر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

چو سیم روان برزد از چرخ سر

برآن سیم خورشید بر ریخت زر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

یکی پیل چون کوه هامون سپر

خمش کرد خرطوم گرد کمر

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۹ - نشستن گرشاسب بر تخت کابل

 

یکی کاروان بُد همه سیم و زر

به کابل سری زو به زابل دگر

اسدی توسی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۱
sunny dark_mode