گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱

 

چون برآمد از دل جام آفتاب

نزد ما هر دو یکی برف است و آب

اصل گُل آبست و فرع آب گل

اصل و فرعش دوستدارم چون گلاب

چشم ما روشن بود از نور او

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲

 

صورت و معنی ما آب و حباب

خود که دارد این چنین جام و شراب

ما ز دریائیم و دریا عین ماست

می نماید موج ما ، ما را حجاب

جز یکی در هر دو عالم هست نیست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳

 

آفتابی رو نموده مه نقاب

مه نقابی می نماید آفتاب

موج دریائیم و دریا عین ماست

عین ما بر عین ما باشد حجاب

جمله عالم در محیط عشق او

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴

 

ساقئی دیدیم مستانه به خواب

جام می بخشید ما را بی حساب

چون شدم بیدار من بودم نه او

آنکه در خوابش بدیدم بی حجاب

بسته ام نقش خیالش در نظر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵

 

دیده ام مهر منیر مه نقاب

ذره ای از نور رویش آفتاب

جامی از می پر ز می داریم ما

نوش کن جام شرابی از شراب

ما در این دریا به هر سو می رویم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶

 

جامی ز حباب پر کن از آب

جام می ما به ذوق دریاب

در بحر درآ که عین مائی

با ما بنشین خوشی درین آب

مه روشن از آفتاب باشد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷

 

مظهر و مظهرند آب و حباب

نظری کن به عین ما در آب

عقل گوید حباب و آب دو اَند

عشق گوید یکیست آب و حباب

ظاهر و باطن همه نور است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

با تو گویم که چیست جام و شراب

به مَثل نزد ما چو آب و حباب

خوش بیا سوی ما در این دریا

عین ما را به عین ما دریاب

موج و دریا یکیست تا دانی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹

 

چیست عالم سایه و آن آفتاب

تن بود چون سایه و جان آفتاب

نور عالم شمس دینش خوانده اند

سِر این دریاب و می خوان آفتاب

از برای نزل و بزم عاشقان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰

 

آفتابی ز ماه بسته نقاب

کرده در گوش درهای خوشاب

چشم عالم به نور او روشن

سخنی نازک است خوش دریاب

نقش رویش خیال می بندم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱

 

این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب

روشن تر است نور وی از نور آفتاب

موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما

عارف چو بنگرد بنماید به عین آب

بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲

 

گرخیال عارضش بنمایدت نقشی به خواب

نقشبندی کن روان بر آب چشم ما چو آب

آینه بردار و تمثال جمال او نگر

جام می بستان که ساقی می نماید در شراب

سنبل زلفی که بینی نافه ای دان پر ز مشک

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳

 

صدف و گوهریم و بحر و حباب

جوهرش آب و گوهرش دریاب

قدمی نه درآ درین دریا

نظری کن به عین ما در آب

بزم عشقست و عاشقان سرمست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴

 

موج است و حباب هر دو یک آب

با ما بنشین و آب دریاب

روشن بنگر که آفتاب است

آن نور که خوانیش به مهتاب

رندانه روان رَوم به هر در

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵

 

موجیم و حباب هر دو یک آب

آبست حجاب آب دریاب

آنها که به چشم عقل بینند

بینند خیال غیر در خواب

عقل ارچه چراغ بر فروزد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶

 

آفتابی رو نموده مه نقاب

ماه تابان می نماید آفتاب

خوش حبابی پر کن از آب حیات

تا بیابی جام پر آبی ز آب

موج دریائیم و دریا عین ما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷

 

آفتابی ز ماه بسته نقاب

می نماید به چشم ما دریاب

نظری کن در آینه بنگر

ور نداری تو آینه دریاب

نقش غیری خیال اگر بندی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸

 

ماه ما از در در آمد نیمشب

آفتاب ما برآمد نیمشب

بخت ما بیدار شد در نیمروز

عمر رفته بر سر آمد نیمشب

بس که آب دیده ام در خاک ریخت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹

 

دردمند و دردنوشم روز و شب

عاشقانه در خروشم روز و شب

گر زنندم همچو نی نالم به روز

ور گذارندم خموشم روز و شب

در خرابات مغان مست و خراب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰

 

نعمت الله نور دین دارد لقب

نور دین از نعمت الله می طلب

از رسول الله نسب دارد درست

خود که دارد این چنین دیگر نسب

مطرب عشّاق گو شعرش بخوان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۷۸
sunny dark_mode