گرخیال عارضش بنمایدت نقشی به خواب
نقشبندی کن روان بر آب چشم ما چو آب
آینه بردار و تمثال جمال او نگر
جام می بستان که ساقی می نماید در شراب
سنبل زلفی که بینی نافه ای دان پر ز مشک
در چمن هر گل که چینی شیشه ای دان پر گلاب
بر در میخانه بگذر تا ببینی آن یکی
مست با رندان نشسته باده نوشان بی حجاب
ذره ای از نور او بنموده خوش ماهی تمام
سایه بان حسن او را سایه کرده آفتاب
ساقی ما می به ما از خم وحدت می دهد
بی حسابش نوش کن کاین را نمی باشد حساب
نعمت الله می دهد فتوی که این می را بنوش
من حلالش می خورم والله اعلم بالصواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جاذبه معشوق میپردازد. او از خواب و خیالهای زیبا صحبت میکند که به چشمش نقش میزنند و آینهای را به دست میگیرد تا چهره معشوق را ببیند. شاعر اشاره میکند که ساقی در میخانه، شراب را برای عاشقان مینوشاند و زیبایی و دلربایی معشوق را با گلها و عطرها مقایسه میکند. همچنین، او دعوت میکند که به میخانه بروند و زیبایی مستی و شادی را در کنار رندان ببینند. در نهایت، شاعر اشاره میکند که بادهای که ساقی میدهد، بی حد و حساب است و نعمت الهی که از آن مینوشد، حلال است و این عمل را با جرات تأیید میکند.
هوش مصنوعی: اگر در خواب چهرهاش را به نمایش بیابی، با خیالانگیزی آن را تصویر کن. اشک ما مانند آبی است که بر روی سطح آب میافتد.
هوش مصنوعی: آینه را بردار و به چهره زیبای او نگاه کن. لیوان شراب را در باغ بگیر که ساقی در آن تصویر خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به تماشای زیبایی زلفی مینشینی که مانند نافهای پر از عطر مشک است. در میان چمن، هر گلی که میچینی، باید به یاد داشته باشی که شیشهای پر از گلاب در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: به درِ میخانه برو تا ببینی شخصی مست را که با دیگران در کنار هم نشسته و مشغول نوشیدن شراب بدون هیچ حجاب و پردهای هستند.
هوش مصنوعی: یک پرتو از نور او، زیبایی ماه را نمایش داده و تمام زیباییهای او را در سایهی درخشش آفتاب قرار داده است.
هوش مصنوعی: ساقی ما از یک منبع واحد و بینهایت مشروب میریزد. بدون نگرانی و حساب کردن، این شربت را بنوش زیرا چیزی به نام حساب و اندازه برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نعمت الله نظری داده که می را بنوشید و من با اطمینان میگویم که آن حلال است و تنها خداوند میداند که چه چیزی درست است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.