گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱ - آمن بودن بلعم باعور کی امتحانها کرد حضرت او را و از آنها روی سپید آمده بود

 

بلعم باعور و ابلیس لعین

ز امتحان آخرین گشته مهین

او بدعوی میل دولت می‌کند

معده‌اش نفرین سبلت می‌کند

کانچ پنهان می‌کند پیداش کن

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲ - دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود

 

و آن شغال رنگ‌رنگ آمد نهفت

بر بناگوش ملامت‌گر بکفت

بنگر آخر در من و در رنگ من

یک صنم چون من ندارد خود شمن

چون گلستان گشته‌ام صد رنگ و خوش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۳ - تشبیه فرعون و دعوی الوهیت او بدان شغال کی دعوی طاوسی می‌کرد

 

همچو فرعونی مرصع کرده ریش

برتر از عیسی پریده از خریش

او هم از نسل شغال ماده زاد

در خم مالی و جاهی در فتاد

هر که دید آن جاه و مالش سجده کرد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۴ - تفسیر وَ لَتَعْرِفَنَّهُم في لَحْنِ القَوْلِ

 

گفت یزدان مر نبی را در مساق

یک نشانی سهل‌تر ز اهل نفاق

گر منافق زفت باشد نغز و هول

وا شناسی مر ورا در لحن و قول

چون سفالین کوزه‌ها را می‌خری

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی

 

پیش ازین زان گفته بودیم اندکی

خود چه گوییم از هزارانش یکی

خواستم گفتن در آن تحقیقها

تا کنون وا ماند از تعویقها

حملهٔ دیگر ز بسیارش قلیل

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۶ - قصهٔ خواب دیدن فرعون آمدن موسی را علیه السلام و تدارک اندیشیدن

 

جهد فرعونی چو بی توفیق بود

هرچه او می‌دوخت آن تفتیق بود

از منجم بود در حکمش هزار

وز معبر نیز و ساحر بی‌شمار

مقدم موسی نمودندش بخواب

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۷ - به میدان خواندن بنی اسرائیل برای حیلهٔ ولادت موسی علیه السلام

 

ای اسیران سوی میدانگه روید

کز شهانشه دیدن و جودست امید

چون شنیدند مژده اسرائیلیان

تشنگان بودند و بس مشتاق آن

حیله را خوردند و آن سو تاختند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۸ - حکایت

 

همچنان کاینجا مغول حیله‌دان

گفت می‌جویم کسی از مصریان

مصریان را جمع آرید این طرف

تا در آید آنک می‌باید به کف

هر که می‌آمد بگفتا نیست این

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۹ - بازگشتن فرعون از میدان به شهر شاد بتفریق بنی اسرائیل از زنانشان در شب حمل

 

شه شبانگه باز آمد شادمان

کامشبان حملست و دورند از زنان

خازنش عمران هم اندر خدمتش

هم به شهر آمد قرین صحبتش

گفت ای عمران برین در خسپ تو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۰ - جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیه‌السلام

 

شب برفت و او بر آن درگاه خفت

نیم‌شب آمد پی دیدنش جفت

زن برو افتاد و بوسید آن لبش

بر جهانیدش ز خواب اندر شبش

گشت بیدار او و زن را دید خوش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۱ - وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی

 

وا مگردان هیچ ازینها دم مزن

تا نیاید بر من و تو صد حزن

عاقبت پیدا شود آثار این

چون علامتها رسید ای نازنین

در زمان از سوی میدان نعره‌ها

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۲ - ترسیدن فرعون از آن بانگ

 

این صدا جان مرا تغییر کرد

از غم و اندوه تلخم پیر کرد

پیش می‌آمد سپس می‌رفت شه

جمله شب او همچو حامل وقت زه

هر زمان می‌گفت ای عمران مرا

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۳ - پیدا شدن استارهٔ موسی علیه السلام بر آسمان و غریو منجمان در میدان

 

بر فلک پیدا شد آن استاره‌اش

کوری فرعون و مکر و چاره‌اش

روز شد گفتش که ای عمران برو

واقف آن غلغل و آن بانگ شو

راند عمران جانب میدان و گفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۴ - خواندن فرعون زنان نوزاده را سوی میدان هم جهت مکر

 

بعدِ نُه مَه شَه برون آورد تخت

سوی میدان و منادی کرد سخت

کای زنان با طفلکان میدان روید

جمله اسرائیلیان بیرون شوید

آنچنانک پار مردان را رسید

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۵ - بوجود آمدن موسی و آمدن عوانان به خانهٔ عمران و وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آتش انداز

 

خود زن عمران که موسی برده بود

دامن اندر چید از آن آشوب و دود

آن زنان قابله در خانه‌ها

بهر جاسوسی فرستاد آن دغا

غمز کردندش که اینجا کودکیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۶ - وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن

 

باز وحی آمد که در آبش فکن

روی در اومید دار و مو مَکَن

در فکن در نیلش و کن اعتمید

من تو را با وی رسانم رو سپید

این سخن پایان ندارد مکرهاش

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد

 

یک حکایت بشنو از تاریخ‌گوی

تا بری زین راز سرپوشیده بوی

مارگیری رفت سوی کوهسار

تا بگیرد او به افسونهاش مار

گر گران و گر شتابنده بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۸ - تهدید کردن فرعون موسی را علیه السلام

 

گفت فرعونش چرا تو ای کلیم

خلق را کشتی و افکندی تو بیم

در هزیمت از تو افتادند خلق

در هزیمت کشته شد مردم ز زلق

لاجرم مردم تو را دشمن گرفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۹ - جواب موسی فرعون را در تهدیدی کی می‌کردش

 

گفت با امرِ حقم اِشراک نیست

گر بریزد خونم امرش، باک نیست

راضیم من شاکرم من ای حریف

این طرف رسوا و پیش حق شریف

پیش خلقان خوار و زار و ریش‌خند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۰ - پاسخ فرعون موسی را علیه السلام

 

گفت فرعونش ورق درحکم ماست

دفتر و دیوانِ حکم این دم مراست

مر مرا بخریده‌اند اهل جهان

از همه عاقلتری تو ای فلان

موسیا خود را خریدی هین برو

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۲