گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۴

 

تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد

باید میان یاران ما و شما نباشد

بر ما خطا گرفتن از کیش شرم دور است

کس عبب‌کس نبیند تا بی‌حیا نباشد

با هرکه هرچه گویی سنجیده بایدت گفت

[...]

۱۹ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۸

 

به هرجا باغبان در یاد مستان تاک بنشاند

بگو تا بهر زاهد یک دو تا مسواک بنشاند

به‌ گلشن فکر راحت غنچه را غمناک بنشاند

گهر را ضبط خود در عقدهٔ امساک بنشاند

به رفع تلخی ایام باید خون دل خوردن

[...]

۱۹ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۰

 

تا نفس ما ومن غبارنبود

همه بودیم و غیر یار نبود

نخل این باغ را به‌کسوت شمع

جز گداز خود آبیار نبود

سعی پرواز آشیان گم کرد

[...]

۱۹ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۵

 

آفت ایجاد است طبع از دستگاه خود سری

دختر رز فتنه‌ها می‌زاید از بی‌شوهری

تاکی اجزای کمال ازگفتگو بر هم زدن

یک نفس هم‌گر دو لب بر هم‌گذاری دفتری

هیچکس از تنگنای چرخ ره بیرون نبرد

[...]

۱۹ بیت
بیدل دهلوی