جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۲۷
کس در حرم سفله ناپاک سیر
چون نان نبود نهفته از چشم بشر
از خانه او توقع نان بتر است
کز خانگیان توقع چیز دگر
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۲ - عبدالواسع جبلی
در دهر نیست از تو دلفروزتر نگار
در شهر نیست از تو جگر سوزتر پسر
تا کرده ام به لاله سیراب تو نگاه
تا کرده ام به نرگس پرخواب تو نظر
گاهی چو لاله ام وصالت شکفته روی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - این نیز طریقه مجاز است
ای قد تو سرو نازپرور
دلداده قامتت صنوبر
گیرم که به سدره سرکشد سرو
با قد تو کی شود برابر
نگرفته به بر نهال قدت
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۲ - عبدالواسع جبلی
در دهر نیست از تو دلفروزتر نگار
در شهر نیست از تو جگر سوزتر پسر
تا کرده ام به لاله سیراب تو نگاه
تا کرده ام به نرگس پرخواب تو نظر
گاهی چو لاله ام وصالت شکفته روی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱ - الله سبحانه هوالبرالودود
همه او را بدین نفس ذاکر
گر ازو غایبند و گر حاضر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶ - در نعت سیدالمرسلین و خاتم النبیین علیه من الصلوات الفضلها و من التحیات اکلمها
بر خط اوست انس و جان را سر
گر نخواند خطی ازان چه خطر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶ - در نعت سیدالمرسلین و خاتم النبیین علیه من الصلوات الفضلها و من التحیات اکلمها
داشت از در دهانش درجی پر
واندر آن درج درج سی و دو در
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶ - در نعت سیدالمرسلین و خاتم النبیین علیه من الصلوات الفضلها و من التحیات اکلمها
چون شد این نام آن خجسته اثر
می دهد ذلک الکتاب خبر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
ریگش آید به چشم اهل نظر
خوشتر از خرد کرده لعل و گهر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
کی بود ز آب چشم و خون جگر
شسته رخساره ها ز گرد سفر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
پست بودن به راه تو خوشتر
کز بلندی به عرش سودن سر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه
خلق را عدل شاه دین پرور
سایه فضل حق بود بر سر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه
الفش راستی ز نون برتر
تیر فتح است بر کمان ظفر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳ - در بیان آنکه طمع را که از جمله آفات است با منقبت معدلت منافات است
حیف باشد ز شاه فرخ فر
ظلم جویی پی زر و زیور
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶ - گفتار در ترغیب مسترشدان آگاه بر مداومت کلمه طیبه لااله الاالله که مفتاح گنج سعادت و مصباح کنج عبادت است
از همه غایب و به حق حاضر
چشم و جانت بود به حق ناظر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۲ - در مذمت آنان که به جهت اجتماع عوام و استجلاب منافع معاش از ایشان مجالس آرایند و به سبیل جهر و اعلان به ذکر حق سبحانه و تعالی اشتغال نمایند
ناگهان مردکی دوید از در
کرده در گوش شیخ و یاران سر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۵ - تمثیل
حاصل ذکر درد گردن و سر
اثر رقص ضعف پشت و کمر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۶ - در ذکر قلبی آنان که دم از ذکر قلبی زنند و بر خود علامات آن نصب کرده آن را از قبیل ذکر خفیه شمارند و ندانند که آن نیز حکم ذکر جهر دارد بلکه ذکر جهر نیز از آن بهتر است زیرا که در ذکر جهر اصل ذکر متحقق است و احتمال غیر آن ندارد به خلاف ذکر خفیه
بر زن و دخترش فکنده نظر
هر یکی را جدا کشیده به بر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۶ - در ذکر قلبی آنان که دم از ذکر قلبی زنند و بر خود علامات آن نصب کرده آن را از قبیل ذکر خفیه شمارند و ندانند که آن نیز حکم ذکر جهر دارد بلکه ذکر جهر نیز از آن بهتر است زیرا که در ذکر جهر اصل ذکر متحقق است و احتمال غیر آن ندارد به خلاف ذکر خفیه
گرچه از یک نشانه کرد گذر
کرد بر پا دو صد نشان دگر
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۷ - حکایت آن غوری که در مناره پنهان شده بود و فریاد می کرد که مرا مجویید که من اینجا نیستم
ذکرش آمد برون ز پرده سر
بر خیال سر او هنوز مصر