خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۸ - رسیدن سام به سر منزل عالم افروز
چنان تا به گاه سپیده براند
که مه در رکابش پیاده بماند
دم صبح بر جویباری رسید
به خرم لب کشتزاری رسید
همه سبزه دید و گل یاسمن
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۶۰ - مناظره کردن سام با پریدخت
بدو سام گفت ای بت خرگهی
شکسته قدت پشت سرو سهی
به شمشاد طوبی خرامت قسم
که شد راستی را به عالم علم
به آهوی صیاد شیرافکنت
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۱ - کشته شدن پرینوش به دست دیوزاده
یکی سنگ زد آنچنان بر سرش
که افتاد از زین زر پیکرش
روان از پرینوش در شد زمان
برآمد ز جان سپاهش فغان
سبک بارگیها برانگیختند
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۹ - آگاهی یافتن نهنکال و لشکر فرستادن به جنگ سام
بره باز پس شد شهنشه به تخت
وز آن پس بشد سام فیروزبخت
به کوه و بیابان ره ایدر برید
چنین تا به نزدیک دریا رسید
بفرمود تا چند کشتی در آب
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۱۵ - رفتن قلواد و قلوش و فرهنگ به طلب سام و چگونگی آن
سخن بشنو اکنون یکی گوش دار
به نیک اختری زین سپس هوش دار
ز فرهنگ جنگی فغفور شاه
همان هم ز نامآوران سپاه
تکش خان و گردان روشن روان
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۶ - دیدن پریدخت، ابرها و ترسیدن و زاری کردن و سخن گفتن ابرها با او و بند کردن رضوان را
به صورت چو آدم به تن نره دیو
که از بیم او دیو بد در غریو
به پیکر به مانند? ژنده پیل
همه پیکرش تیره مانند نیل
دو دندان پیشش بسان گراز
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۸ - رها شدن نهنکال دیو از بند و چگونگی آن
بتندید آن دیو تیره روان
ازو قلوش گرد شد ناتوان
بتابید رو باز آن ارجمند
سرانجام دستش رها شد ز بند
دلیری کجا نام فرهاد بود
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۹۷ - رسیدن سام در برابر ابرها
سپیده چو از کوه برکرد سر
سیاهی نهان گشت در بحر و بر
چو گلگونه بر روی افلاک زد
گریبان شب را دگر چاک زد
سپهبد به طاقی رسید از فنا
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - فی مدح الصاحب السعید تاج الدین العراقی و تهنیة بولادة ابنه
منهی جانم رساند از عالم معنی خبر
کای حدیثت همچو جان در عالم معنی سمر
تا بچند از تیری مغموم باشی کاین زمان
ماه شادی آمد از زیر غمام غم بدر
منفجر شد لاله زار دین و دولت را عیون
[...]