×
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۸
خوشا آن عشرت و آن کامرانی
که ما را بود از ایام جوانی
سفر کردم به امید غنیمت
غنیمت عمر بود و گشت فانی
ندیدم سود و فرسودم، چه بودی
[...]
۲۲ بیت
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - وله روح الله روحه
آن نفس را، که ناطقه گویند، بازیاب
تا روشنت شود سخن گنج در خراب
او را ز خود چو بازشناسی درو گریز
خود را ازو چو فرق کنی، رخ ز خود بتاب
سرچشمهٔ تویی تو، آن نور راستیست
[...]
۲۲ بیت
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - وله بردالله مضجعه
زنهار خوارگان را زنهار خوار دار
پیوند و عهدشان همه نا استوار دار
هر زر که دشمنی دهد و گل که ناکسی
آن زر چو خاک بفکن و آن گل چوخار دار
فخری، که از وسیلت دونی رسد به تو
[...]
۲۲ بیت
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۰ - در ستایش اهل رضا و خرسندی
حبذا! مفلسان آواره
جامه و جان پاره در پاره
غم بیشی ز دل به در کرده
به کمی سوی خود نظر کرده
به دلی زنده و تنی مرده
[...]
۲۲ بیت