گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

در فصل چنین که شد گلستان آباد

سرزد گل عیش بلبل از شاخ مراد

دستی که تهی ز ساغر می باشد

چون دست چنار، بایدش داد به باد!

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

دل بهر معاش، چند زحمت بکشد

وز بهر دو لقمه صد مشقت بکشد

گویند که رزق می رسد بی منت

با رزق چنین، کسی چه منت بکشد؟

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

جان در طلب هزار دلدار چراست؟

دل رابطه جوی باغ و گلزار چراست؟

تقدیر کجاست تا بپرسم که مرا

با قسمت کم، خواهش بسیار چراست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

گویند جفا نصیب بی سامان است

سرگشته بود کسی که او بی نان است

از گردش آفتاب، معلومم شد

کان هم که به نان رسیده سرگردان است

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

طفلم من و چرخم به جفا قوت دهد

جایم به ستم، سپهر فرتوت دهد

آن به که ز روی دوستی، مادر دهر

گهواره راحتم ز تابوت دهد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

یاری به دیار هند، دلسوزم نیست

شمعی به کرشمه مجلس افروزم نیست

چون طفل، درین معرکه شب بازی

شادم به تماشا و غم روزم نیست

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱

 

برخورد چون به گل روی تو نظاره ما

گل صد برگ نماید دل صد پاره ما

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲

 

پایی به دیدن من غمناک برنداشت

هرگز به رنگ سایه ام از خاک برنداشت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳

 

عمر ما چون دیده نرگس به حیرانی گذشت

روزگار ما چو سنبل در پریشانی گذشت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴

 

جمع شد دل تا سر زلف پریشانت گرفت

گل به دست آورد آن خاری که دامانت گرفت

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵

 

از بس که طبع من به گنهکاری آشناست

پیش از گنه، مرا به گنه می توان گرفت!

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶

 

شب فغانم گوشمال چرخ بی بنیاد داد

کهکشان را همچو کاه کهنه ای برباد داد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷

 

چون دست به من در انجمن داد

گویی که گلی به دست من داد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸

 

آن کس که در جهان، نسق شهر و ده نهاد

چون نی، بنای خانه دل بر گره نهاد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۹

 

دماغم از ضعیفی، نکهت گل بر نمی تابد

دلم از ناتوانی، بوی سنبل برنمی تابد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۰

 

اگر به پیش من آید، نقاب می طلبد

چو با رقیب نشیند، شراب می طلبد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱

 

ز بس گرد خموشی بی تو در کاشانه می پیچد

سخن چون بگذرد در دل، صدا در خانه می پیچد!

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۲

 

نه زلف است آنکه بر دور تو مشک آلود می گردد

به تحریک صبا، برگرد آتش دود می گردد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳

 

بی زر نمی توان یافت، جا در حریم کعبه

در خانه خدا هم، مفلس مکان ندارد

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴

 

بی طاقتم چنان کرد، آن آفتاب تابان

کافتادنم چو سایه برخاستن ندارد

طغرای مشهدی
 
 
۱
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
sunny dark_mode