انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۱
شخصی دارم زنده به جان دگران
عمری به هزار درد و محنت گذران
جان بر لب و دل بر اثر او نگران
دور از لب و دندان شما بیخبران
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۲
ای ساخته گشته از تو کار دگران
من یار غم تو و تو یار دگران
من کرده کنار پر ز خون دیده
از بهر تو و تو در کنار دگران
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۳
زلفت به رسنهاش برآورد کشان
هر جان و دلی که داشت در شهر نشان
زان پیش که دستار نگه نتوان داشت
ورز دو سه در زیر کلاهش بنشان
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۴
چون روی حیل نبود پایاب جهان
یکباره ورق بشستم از تاب جهان
گفتم چو مقیم نیست اسباب جهان
خاکش بر سر که خوش خورد آب جهان
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۵
آیا گهر وصل تو یارم سفتن
راه تو امیدوار یارم رفتن
میروشن و حجره خالی و موسم گل
ای گلبن نو شکفته یارم گفتن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۶
ای دل چو نمینهد سپهرت گردن
نتوان به خروش و زور بخت آوردن
بر من چه بود جز که به کف خون خوردن
دیگر چه کنم دلا چه دانم کردن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۷
زرق است جهان تو زرق کن از هر فن
که میخور و که میکن و لوتی میزن
خوش خور تو جهان و یاد میآر از من
تا روزی چند جمله را سر کن زن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۸
زین جور اگر گذر توان کرد بکن
در حال من ار نظر توان کرد بکن
با بنده ز روی مردمی آشتیای
یکبار دگر اگر توان کرد بکن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۹
هرچ از چو تویی نزیبد ای دوست مکن
وین خیرهکشی گرچه ترا خوست مکن
گفتی ببرم جان تو و باکی نیست
جانا نه ز بهر جان نه نیکوست مکن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۰
ای دل ز سر نهاد پرواز مکن
فرجام نگر حدیث آغاز مکن
خاک از سر این راز نهان باز مکن
خود را و مرا در سر این راز مکن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۱
جانا لبم از شراب غم خشک مکن
چشمم ز سرشک هیچ دم خشک مکن
در عشق گران رکاب صبری داری
زنهار نمد زین ستم خشک مکن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۲
هستم ز تو دلشکستهای عهد شکن
وز دوستی تو با جهانی دشمن
گیرم نبود دست من و دامن تو
بتوان کردن دست من و دامن من
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۳
میسوز تو خرمن شکیبایی من
تا مینهم از غم تو خرمن خرمن
دامن به حدیث درد من باز مزن
من دانم و اشک لعل دامن دامن
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۴
در دام غم تو بستهای هست چو من؟
وز جور تو دلشکستهای هست چو من؟
برخاستگان عشق تو بسیارند
در عهد وفا نشستهای هست چو من؟
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۵
ای گنده دهان چو شیر و چون گرگ حرون
چون خرس کریه شخص و چون خوک نگون
چون بوزنه سخره و چو کفتار زبون
چون گربه دهن دریده و چون سگ دون
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶
چشمم ز همه جهان فرازست اکنون
وین دیده به دیدار تو بازست اکنون
گفتار همه جهان مجازست اکنون
ما را به جمال تو نیازست اکنون
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷
بوطالب نعمت ای همه دولت و دین
در خود نگر و جمله جهان نیک ببین
کز همت و جود آفتابی و سحاب
وز رفعت و حلم آسمانی و زمین
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۸
شاها ز خزانهٔ تو ریحان و سمین
دارند نهان ذخیره درهای ثمین
کو زر که همین بر سر گنج است و همان
کو سر که همان از در تیغست و همین
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۹
شاهان ممالک تو مودود و معین
دارند خزانها نهان در ثمین
گوهر که همین بر سر گنجست و همین
باهر که همان از در تیغست و همین
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۰
گفتی چه شود کار فراقت یکسو
چون اشک چو شمع گرم باشم بیتو
آن روز ز روبهای اشکت به کجا
وان گرم سریهای چو اشکت پس کو
![انوری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/anvari.gif)