گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

شاهدی مستانه آمد زاهدی مستور شد

روزنخ کم زن که بر لوح این قضا مسطور شد

خود پرستی دم زد از هستی و این چون و چرا

سطوت برق تجلی زد، بر او مقهور شد

قصه ابلیس و آدم، نقل جم یا اهرمن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

ترکیم سحرگاهان، در بستر خواب آمد

با زلف پریش آمد، با حال خراب آمد

با طره شوریده با زلف پریشیده

با لعل لب میگون با جام شراب آمد

چون دید که رنجورم بیچاره و مخمورم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

ساقی امشب گوئیا زردشت پیغمبر بود

کش بدست اندر فروزان پاره اخگر بود

گشته همچون پور آذر آذرش بر دو سلام

چهره اش از نیکوئی رشک بت آذر بود

یک طرف افتاده ساغر چون تن بی سر بود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

هردم بشارت‌های جان، از هاتف دل می‌رسد

هرکس نهد در ره قدم، آخر به منزل می‌رسد

ای موسی بحر آشنا خضر است ما را ناخدا

چون بشکند کشتی ما، زودتر به ساحل می‌رسد

یک نقطه دارد پیش و پس عاقل ز غافل فرق و بس

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

عمر برآمد مرا به نیمه هفتاد

نیمی از عمر خویش دادم بر باد

حاصل این روزگار رفته بدستم

لختی افسوس ماند و لختی فریاد

این شکرین عمر نغز دلکش شیرین

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

بنقد حال شدم خاک هر چه بادا باد

مگر بکوی تو روزیم در رساند باد

دگر ز عشق تو فریاد و ناله می نکنم

که خاک را نسزد هیچ ناله و فریاد

شویم خاک و شود سنگ خاک ما و هنوز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

ترکم امشب بسرا بیخود و مدهوش آمد

مست و ساغر زده چون دوش و پریدوش آمد

نادر افتاد که ما را ز پس تنهائی

نیمه شب تا سحر آن ترک در آغوش آمد

چه ثنا گویمت ای باده که این لطف بدیع

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

هر که امروز فکر فردا کرد

نقد خود را بنسیه سودا کرد

حیف آن نقد وقت کش نادان

صرف اندیشه و تمنا کرد

پیر میخانه نقد داد امروز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

خوشا شراب و جوانی و می ببانگ سرود

تنعمی به از این در جهان نخواهد بود

نگار مهوش و ساقی بحالت مستی

شراب بی غش و صافی بناله دف و رود

گر این بپای شود هست گلبنی بی خار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

بنویس نامه گر رقم قتل ما بود

چون نقش کلک تو است همان خونبها بود

گر نام من بنامه بدشنام میبری

دشنام کز زبان تو باشد دعا بود

گر بند میکنی و گر آزاد، بنده ایم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

مثال مومن از مزمار گفتند

بیکدم صد هزار اسرار گفتند

حقایق را بصورت در مجازات

سخن از حذف و از اضمار گفتند

حدیثی بر سر منبر سرودند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

باغ را نوبت نشور آمد

سبزه را رجعت ظهور آمد

قامت سرو چون قیامت کرد

حشر من کان فی القبور آمد

نفحه باد چون دم عیسی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

تیره شد گیتی و هنگام طرب باز آمد

مژده ای خلوتیان نوبت شب باز آمد

وقت پیمودن کاس آمد و پر کردن طاس

نوبت پر زدن مرغ طرب باز آمد

وقت راحت شدن از صحبت ابنای جهان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

آمد مه خورداد که در غم نتوان بود

ماهی است که بی باده در غم نتوان بود

فصلی است که بی جام لبالب نتوان زیست

ماهیست که بی رطل دمادم نتوان بود

از قسم خود افزون مطلب، قول حکیم است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

حرف ما با تو شب دوش چه بود

سخن آن لب مینوش چه بود

سخنی بود که از خاطر ما

سر بسر گشت فراموش چه بود

نشاه مستی مستان خراب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

دوش ترک مست ما با طره آشفته بود

چهر گلگونش بسان سرخ گل، بشکفته بود

نرگس مستانه اش از بیخودی تا نیمه شب

نیمه ای بیدار بود و نیم دیگر خفته بود

پسته خاموش او با باده نوشان خراب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

کفر زلف تو دگر باره مسلمانم کرد

کافری راهنمائی سوی ایمانم کرد

گبرکی بودم بهروز لقب، نور رسول

تافت از روزن دل حضرت سلمانم کرد

مکن انکار که از همت مردان چه عجب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

چشم مست تو مگر باز چه در سر دارد

ترک سرمست چرا دست بخنجر دارد

باز باد سحر آشفته سخن میگوید

خبری گوئی از آن جعد معنبر دارد

نکشد منت دور فلک مینا رنگ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

لطف تو سنگ را بنظر گوهر آورد

مهر تو خاک را بتجلی زر آورد

صد کاروان ز جود تو در هر نفس روان

آنصد چو بر گذشت، صد دیگر آورد

هر شب مرا بدفع حوادث بخوابگاه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

این همه آشوب و غوغا بر سر کوی تو چند

کشته ها بر روی هم در حسرت روی تو چند

خانه ها ویرانه در سودای عشقت تا بکی

عقلها دیوانه در زنجیر گیسوی تو چند

خانه چندین مسلمان شد خراب از جور تو

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۸
sunny dark_mode