گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

ایشیخ جز این خرقه و دستار چه داری

جز انده و اندیشه بسیار چه داری

گیرم تو خری علم چه باریست بدوشت

در گل چو فتاد این خر و این بار، چه داری

تکرار کنی روز و شب این درس مزور

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

زلفکا چند حیله ساز کنی

تا بما ره حیله باز کنی

جادو ار نیستی، چسان خود را

گاه کوتاه و گه دراز کنی

خویشتن را بهیکل طومار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

تن همه زشتی و بدی یارجلاخذبیدی

جان همه دیوی و ددی یار جلاخذبیدی

از همه جا بیخبرم، عبرت اهل نظرم

لنگ و شل و کور و کرم یارجلاخذبیدی

بر در هر خانه و کو، در همه جا وز همه سو

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

شیخنا بگذر از توئی و منی

ز سلیمانی و ز اهرمنی

این توئی و منی اگر برخاست

از میان، من تو باشم و تو منی

قطره ای بودی از منی چون شد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

این طره پر چین که شکن در شکن استی

امشب چه فتاده است که در دست من استی

خورشید فرود آمده از طارم گردون

یا روی تو آرایش این انجمن استی

گفتم که کنم خانه بصحن چمن امشب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

هر جا سخن از شکر و قند و عسل استی

قند لب شیرین تو ضرب المثل استی

هرسو که سرایند حدیث از گل و از مل

لعل تو و رخسار تو نعم البدل استی

صبح است بیا حی علی گوی هله باز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

ای خواجه شنیدستم زین کوچه رهی داری

بر چهره این بت رو، پنهان نگهی داری

هر صبحدم اندر بر، سیمین صنمی گیری

هر نیمه شب اندر دست، زلف سیهی داری

روز و شب تو خوش باد، وقتت همه دلکش باد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

سخن بگوی که شیرین لب و شکردهنی

مشو خموش که شمع و چراغ انجمنی

مرو ز بر که چو جان دربری حریفانرا

بخواب ناز مشو، چونکه چشم بخت منی

بپاس خاطر یاران و دوستان، سر زلف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸

 

قربان مقدمت که ببزم من آمدی

چون نور در دو دیده و جان در تن آمدی

دیدم ستاده سرو بپا، سرفکنده گل

گفتم یقین که باز تو در گلشن آمدی

در دل ز دیده راه نمودی چو آفتاب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹

 

گر تلخ کنی و گر ترش روی

ور چین فکنی میان ابروی

دل باختگان بجان پسندند

هر بد که کنی بجای نیکوی

ما دست نمی نهیم از این پای

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰

 

با رقیبان سر سفر داری

با اسیران دگر چه سر داری

چه روی سوی مصر و بنگاله

تو که هم قند و هم شکر داری

ملک خاور گرفته ای بجمال

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

چون شود با ما اگر رسم ستم کمتر کنی

اندکی این جور را با عاشق دیگر کنی

غازه ای از خون ما بر چهره خود کن نگار

چون ز بهر ناسزایان خویشرا زیور کنی

لختی از این سوخته دل نه بخوان بهر کباب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

شنیدستم که با یاری نهانی

تو داری روز و شب کار نهانی

یکی از محرمان بزم عیشت

بگوشم گفته اسراری نهانی

شنیدستم که هر ماهی دو روز است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

از فکرت و اندیشه در آزار چرائی

از حسرت و اندوه چنین زار چرائی

کار دو جهان را که بدینسان بود آسان

بیهوده بخود کرده تو دشوار چرائی

گیتی همه اندیشه و تیمار تو دارند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

ترک من نیمه شب از در با چراغ آید همی

تا بجوید بزم ما را در سراغ آید همی

صبحدم تا نیمه شب اندر پی کار خود است

چون شود نیمه شبش وقت فراغ، آید همی

می زده چشم و شکسته زلف و مخمور و خراب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵

 

ترک بدخوی جفا جوی بلا بالا توئی

نی غلط گفتم نکو خوی و نکو سیما توئی

آن بهشت نقد کامروز است ما را نقد وقت

میکند بیهوده زاهد وعده فردا، توئی

آنکه از روز نخستین در ره مهر و وفا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

چرا میل دل آزاری نداری

مگر با ما سر یاری نداری

ترا در دلبری صنعت تمام است

ولیکن رسم دلداری نداری

شد از جور تو ویران خانه دل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

اگر یک جرعه می در شیشه داری

نشاید کز جهان اندیشه داری

بکش دیو خرد راهم بزنجیر

تو کز باده پری در شیشه داری

درخت عقل را از ریشه بر کن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸

 

رفتم بدر پیر خرابات تو بودی

رفتم بدر شیخ مناجات تو بودی

در کعبه و در دیر بهر مامن و مسکن

چون حلقه زدم، قبله حاجات تو بودی

عالم همه دیدم که بجز اسم و صفت نیست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

هر که را در ره طلب بینی

جانش آویخته بلب بینی

روز و شب بی قرار و سرگردان

لیک بیرون ز روز و شب بینی

گر در این ره نهی قدم ایدل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸