گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

هان و هان ای بهار فضل و کمال

از وجود چنینت بخت ببال

از لب من یکی سلامش کن

اگرش دیدی ای همای همال

مگر از ملک مانوی بوده است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

امشب بدر پیر مغان ولوله داریم

با مغبچگان از دف و نی غلغله داریم

می از چه حرام است و ریا از چه حلال است

از شیخ ریا کار یکی مسئله داریم

ما هر چه بگوئیم مثال است و تو طفلی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

چنان دیوانه و بیهوش و مستم

که از مستی نمیدانم که هستم

تو پیمودی قدح عذرم درست است

اگر می خوردم و ساغر شکستم

چو موج افتان و خیزان میروم مست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

بخاطر از کسی باری ندارم

بعالم با کسی کاری ندارم

در این گلشن که نزهتگاه جان است

تعلق با گل و خاری ندارم

نباشد قصد آزارم کسی را

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

افتد که شبی از کف تو جام ستانیم

چون مست شویم از لب تو کام ستانیم

چون بوسه دهد لعل لب تو بلب جام

ما بوسه لعلت ز لب جام ستانیم

گویند که هرگز نشود بوسه به پیغام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

ما بپای خم می سر بشکنیم

توبه را بر روی ساغر بشکنیم

از سخن گر سکه بر زر میزند

مدعی، ما سکه بر زر بشکنیم

ایخوش آنروزی که بر گردون سوار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶

 

مستانه باز تا در میخانه میروم

بی پا و سر، بهمت مردانه میروم

از خانقاه زهد و ریا گشته ام ملول

ایشیخ الوداع بمیخانه میروم

آباد یا خراب، نگونسار یا بلند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

تا بکی همراهی این عقل سرگردان کنم

عقل را امشب بپای خم می قربان کنم

من که خط پادشاهی دارم از سلطان عشق

بر سر سلطان عقل و خیل او فرمان کنم

مشکل افتاده است کارم سخت از دست خرد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸

 

نیمه هشیاریم و یک نیم دگر مستانه‌ایم

لطفی ای ساقی که ما محتاج یک پیمانه‌ایم

بیم رسوایی مده ای شیخ ما را بعد از این

سال‌ها شد ما به رندی در جهان افسانه‌ایم

عقل اگر با ما بود از عهد دیرین آشنا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

خداوندا عجب شوریده رائیم

چنین بیدانش و بیدل چرائیم

یکی پوید ره مسجد، یکی دیر

از این سو رانده زان سومانده مائیم

نه راه خلق پویان نی ره حق

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰

 

بجرم آنکه تو خون کرده ای دل ما را

زنیم بوسه بلعل تو تا بخون آریم

هزار خون تو بگردن گرفته ای، ما دست

بحیرتیم که در گردن تو چون آریم

بچشم نرگس اگر سوی ما چمن نگرد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱

 

بنده ام بنده ولی بیخردم

خواجه با بیخردی میخردم

خواجه خود دید و پسندید و خرید

بود آگاه ز هر نیک و بدم

بنده ام بنده که از فرمان سر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

در این خرمن گدائی خوشه چینم

گدایان دگر دائم بکینم

فزون رفت از شب و روزم چهل سال

که پا بند اندر این شک و یقینم

بدین درگه ز پستی وز بلندی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

دوش دو بهره نرفته ز شبم

از در آمد بت یاقوت لبم

گفتمش کیست بگو، گفت زحق

بتو من مرحمت بی سببم

گفتمش نادره یا بوالعجبی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

ما بیخودان مست که رند و قلندریم

در آب ماهییم و در آتش سمندریم

خسرو مکانتیم و بظاهر نیازمند

درویش صورتیم و بمعنی توانگریم

مفروش خواجه کبرو تعنت بما که ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵ - درباره منزل خود در رود کنگ

 

در رود کنگ دره تنگی گرفته‌ایم

بر طرف کوه، غار پلنگی گرفته‌ایم

در هم کشیده روی ز سنگین‌دلان شهر

کنج دهی و گوشه سنگی گرفته‌ایم

رخشنده گوهریم که اندر درون سنگ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

ای خواجه با تو من سخنی مختصر کنم

وز سر کار خویش دلت را خبر کنم

با دشمنان من چو تو پیوند میکنی

من نیز دوستی تو از دل بدر کنم

بازیچه میکنی سخنان مرا گمان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

گر تو می در خواب خوردی، ما به بیداری زنیم

در سر بازارها با ترک بازاری زنیم

غمزه مستانه اش ما را کند رسوای شهر

گر بدور چشم ساقی لاف هشیاری زنیم

خانه بلغار است و مشکو تبت آنساعت که ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

زر چه باشد که نثار کف پای تو کنم

که سر آن قدر ندارد که فدای تو کنم

سروزر، یا دل و جان، هر چه بگنجینه مراست

بوفای تو نیرزد که بهای تو کنم

بس عزیز است و گرانمایه مرا عمر عزیز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

بتقریبی ز ما گاهی ببر نام

اگر خواهی دعا گو خواه دشنام

ز ما لب تشنگان یادی کن آخر

نهی مستانه چون لب بر لب جام

مکن این تلخکامی ها فراموش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۸
sunny dark_mode