گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

نگینی گر بدست جم نباشد

ز دست جم نگینی کم نباشد

سلیمان را سلامت، خاتم ار نیست

سلیمانی بدین خاتم نباشد

من از خود عالمی دارم که اندوه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

باده نوشان بیخود از جام تواند

خرقه پوشان سر خوش از نام تواند

خاصه گان ار باده خاص تو مست

عامکان در محفل عام تواند

برخی اندر سوره کهف تواند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

بهار شد که جهان خرمی ز سر گیرد

جهان جوان شود و رونقی دگر گیرد

خوش آنکه بر لب جو با نگار دل جوئی

دماغ تر کند و جام باده در گیرد

نسیم باد بهاران بر آتش دل من

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

عشق آمد و یکباره ز خود بی خبرش کرد

از زلف پریشان خود آشفته ترش کرد

عشق آمد و درخاطر او رنگ وفا ریخت

از حال دل غمزدگان باخبرش کرد

آن زلف که یک موی نبودش بخطا کار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

میرود نیسان و میآید ایار

نیمی افزون رفت از فصل بهار

تا هنوز اندر بگلشن لاله ایست

لاله وار از کف مده جام عقار

همچو نرگس صبحدم از خواب سر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

نبیند روی لیلی کس در این دار

چو مجنون بوسه باید زد بدیوار

نخورده ساغری از دست ساقی

که رفت از دوش و از سر دلق و دستار

بیکدستان زمستان رفتم از دست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

بر چهره تو طره پیراسته خوشتر

بر روز بر افزوده ز شب کاسته خوشتر

بر روی نکوی تو خط سبزه چه نیکو

در صحن چمن سبزه نو خاسته خوشتر

هر فتنه که دیدیم بود خفته نکوتر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

الا تا کی حدیث از عمر و عمار

بزن مطرب رهی از خمر و خمار

حدیث واعظ مسجد شنیدم

ندارد حاصلی جز طول و تکرار

دل ما را بدست آر، ار بزرگی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

ای گشته یک امروز تو از محفل ما دور

از دوری تو رفته ز چشم و دل ما نور

رنجی نرسد بر تن و جان تو اگر چند

از دوری تو جان و تن ما شده رنجور

هرسو که کنی مجلس و هر جا که کنی بزم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

در دشت مرو بصید نخجیر

در شهر بیا و صید کن شیر

سرها سپر است، اگر کشی تیغ

دل ها هدف است، اگر زنی تیر

مژگان تو خود بس است زوبین

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

چه خوش است آنکه شبی از سر شب تا بسحر

با تو خسبیم بیک بالش و در یک بستر

بر نگیریم سر از بالش تا بانگ خروس

بر نداریم سر ار بستر تا گاه سحر

بخوریم از دهن تنگ توهی نقل و نبات

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

بر خیز که خاست باد شبگیر

موذن بمناره گفت تکبیر

تو نیز چو باد و چون موذن

گر باده خوری بنوش شبگیر

سرخی شفق سپیدی صبح

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲

 

خواجه در آرزوی عمر دراز

که رسد ناگهش زمانه فراز

ملک الموت گویدش در گوش

که فراز آمد آن زمان دراز

خسته گرددش هر دو دست قوی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

شوریست عجب در سر شوریده سران باز

یارب چه خبر میرسد از بیخبران باز

زد نوبتی چرخ مگر نوبت عشرت

بر درگه آن خسرو زرین کمران باز

بر دوش و سرم خرقه و دستار گران است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

بر وی درازتر شود این آرزو و آز

چندانکه مردمی بزید در جهان دراز

پند ستوده عرب است آنکه مرد را

گردد جوان چو پیر شود آرزو و آز

بر رشته دراز امل خواجه می تنید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

زان طره در هم دل آویز

زان پسته بر هم شکر ریز

آن لعل لبان شورش انداز

وان نگرس مست فتنه انگیز

جمعی همه بیقرار و من هم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس

خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس

سنگ دل را سرمه کن در آسیای رنج و درد

دیده را زین سرمه بینا کن کمال این است و بس

هم نشینی با خدا خواهی اگر در عرش رب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

خروس صبح زد سبوح و قدوس

فرا کن دیده رازین خواب منحوس

عزیز ملک مصر ای یوسف دل

شوی در چاه زندان چند محبوس

ز بالا سوی پستی میکنی رای

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

نوبتی صبح فرو کوفت کوس

رفت شب تیره بچهر عبوس

باده کشان را رسد از عرش دل

نغمه سبوح ز بانگ خروس

بر در میخانه دل حلقه زد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

نه درد جوی و نه اندر هوای درمان باش

هرآنچه پیر خرد گویدت بفرمان باش

بروی باد هوس بر فراز مسند عفل

پری و دیو بفرمان کن و سلیمان باش

کرامت همه عالم بخوی انسانی است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۸
sunny dark_mode