گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

شیخناشب تا سحر مست و خراب از باده بود

در خرابات مغان مست و خراب افتاده بود

با حریفان دغل نرد و قمار و جام می

کرده بود و برده بود و خورده بود و داده بود

شیخنا را با نگاری ساده کار افتاد دوش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

موج زد اشکی و ما را آب برد

نرگس مست شما را خواب برد

چشم پر خوابت مرا بیخواب کرد

زلف پر تابت مرا از تاب برد

تارخ خوبت بگلشن جلوه کرد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

دم زد لبی از شکوه، نیش نام نهادند

خون شد دلی از غصه، میش نام نهادند

صد تیغ جفا بر سر و تن دید، بهر بند

یکناله بر آورد، نیش نام نهادند

در قعر خم از چوب جفا بسکه قفا خورد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

در ازل باده کشان چون گل پیمانه زدند

ماند یک قبضه، از آن سبحه صد دانه زدند

دل دیوانه عشاق چو شد خانه راز

قفلی از عقل و خرد بر در این خانه زدند

سخت حیرانم از این قصه که صاحب نظران

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

شیخنا افتان و خیزان بر در میخانه بود

نیمه ای هشیار و یک نیم دگر مستانه بود

سبحه تزویر شیخ شهر را کردم شمار

باطن او دام بود و ظاهر آن دانه بود

دزدی از دیوار آمد نیمه شب اندر سرای

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

گفتم از لعل لبت یک بوسه، گفت آری شود

لیک با صد خواری و زاری بدشواری شود

گفتمش بوسیدم از مستی لبت صد بار، گفت

هر چه در مستی شود آخر بهشیاری شود

گفتمش در خواب دیدم در بری دوشینه، گفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

ز گیسویت سخن با شانه گفتند

شبی تاریک بود افسانه گفتند

گر از لعل لبت گفتند رازی

حدیثی از لب پیمانه گفتند

چه حکمت بود کز زنجیر زلفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ترک من سبزه گرد لب دارد

لعل یاقوت گون سلب دارد

میدهد وعده های بوس و کنار

خندهائی که زیر لب دارد

چشم مستش بگاه ناز و عتاب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

کاووس کیانی که کی‌اش نام نهادند

کی بود؟ کجا بود؟ کی‌اش نام نهادند؟

خاکی‌ست که رنگین شده از خون ضعیفان

این ملک که بغداد و ری‌اش نام نهادند

با خاک عجین آمد و از تاک عیان شد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

کارم از عشق بسی مشکل و دشوار بود

که یکی ترک ستمگار مرا یار بود

یار من سخت ستمگار بود وین نیکوست

در ره عشق که معشوق ستمگار بود

از دل زار من آن ترک چه میجوید باز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

رفته سه سال تا مه خرداد

میکند جور روزه را فریاد

مه خرداد داد می طلبد

که بر او روزه میکند بیداد

کس از این ظالم ستمگاره

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

شیخ و زاهد را خمیر از سبحه صد دانه بود

طینت میخوارگان نیز از گل پیمانه بود

در ره سعی و طلب عقل نخستین کز ازل

زد قدم در کوی عشقش، یک دل دیوانه بود

از ازل چندین همه بعد مسافت تا ابد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

پسته گر چون لعل جانبخش تو خندانی کند

کی تواند چون لب لعلت سخندانی کند

کار دل آمد بجان از درد و رنجوری و لیک

گر طبیب ما تو باشی درد درمانی کند

بر جراحتهای ناسور دل یاران توان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

گفتمش هندوی زلفت، گفت طراری کند

گفتمش جادوی چشمت گفت عیاری کند

گفتمش لعل تو خواهد کرد کام دل روا؟

باز گفت آری کند لیکن بدشواری کند

گفتمش بیمار عشقت را چو جان آمد بلب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

من در این صحرا نهادم پا که نخجیرم کنند

در خم زلف بتی گردن بزنجیرم کنند

سخت ویرانه شدم، از خویش بیگانه شدم

از کرم هنگام آن آمد که تعمیرم کنند

من که لوح ساده‌ام هر نقش را آماده‌ام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

چه بازی دوش در میخانه کردند

که صد خم را بیک پیمانه کردند

چه حکمت بود از این هیکل خدا را

که گاهی کعبه گه بتخانه کردند

بمعنی یک حقیقت بود لیکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

دمبدم عمر میرود بر باد

باده خور باده هر چه باداباد

دیدی آخر که خواجه مرد و نبرد

آنچه در عمر خود نخورد و نداد

خود بخور یا بده و گر نه بنه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

دست ساقی دوش در محفل درخت طور بود

باده چون مصباح و مینا چون زجاج نور بود

پیر ما با یک قدح می، محو کرد از خاطرش

هر چه از فضل و هنر زاهد بر او مغرور بود

بر زمین بیت المقدس شد خرابات مغان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

یاد آنروزیکه کس را ره در این محضر نبود

ما و دل بودیم و غیر از ما کسی دیگر نبود

آشنا با لعل دلجوی تو هر شب تا سحر

وقت مستی جز لب ما و لب ساغر نبود

در خم زلف گرهگیر تو چون بند و شکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

هر کسی در جهان غمی دارد

هر دلی راز مبهمی دارد

سخن اهل دل نشاید گفت

بهمه کس که محرمی دارد

ایخوش آندل که میتواند گفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۲۳