گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

رفته از ما و تو منی و توئی

که یکی کشته ایم و نیست دوئی

کیستی تو همان کسی که منی

کیستم من همان کسم که توئی

هر کسی را که من بدو عدوم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳

 

هی خویش بیارای و خر خویش بیارای

هی بوم و برو بام و در خویش بیارای

در آتیه مانند زنان روز و شب از ناز

هی روی خود اندر نظر خویش بیارای

تا نیک پسندند ترا قحبه و قواد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴

 

تو با لب نمکین از چه قند گفتاری

بگو یکی زنمک، قند چون همی باری

تو شکرین لب و شیرین سخن، هزار افسوس

که تندخوی و ترش روی و تلخ گفتاری

تو ماه روی و سمن بوی و مشک مو، صد حیف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

در ده قدح باده که با زخم فراقی

مرهم نشود دل مگر از رطل عراقی

دیروز مرا وصل تو گر ساقی جان بود

امروز چه افتاد که شد هجر تو ساقی

می باز نگیری بگه وصل و گه هجر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶

 

چه خوش بود که شبی در کنار من خسبی

به بستر اندر، یکتای پیرهن خسبی

بود چه پیرهن اندر میانه نیز حجاب

به آنکه در بغل من چه پیرهن خسبی

قدح بنوشی و سرمست گردی از می ناب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

تا لاله صفت جانا گلگونه قبا کردی

چون لاله هزاران داغ اندر دل ما کردی

خستی و جفا کردی بستی و رها کردی

جانا بکه بر گویم با ما تو چه ها کردی

تا جام می گلگون دادی برقیب دون

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱ - هوالعزیز

 

ای تو مسما و هر دو گیتی اسما

بادا اسما همه فدای مسما

نعت تو از ما تنزه است و تقدس

مدح تو از خود تبارک است و تعالی

ذره چه داند حدیث طلعت خورشید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۲

 

روی مه آئینه جمال محمد

طلعت خورشید پایمال محمد

سایه ندارد که آفتاب فلک نیز

آمده در سایه ظلال محمد

خضر که خورد آب زندگی و بقا یافت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۳

 

در ازل کاین جلوه در خاک و گل آدم نبود

مهر رخسار علی را از تجلی کم نبود

از لب لعلش دمی در طینت آدم دمید

گر نبود آندم، نشان از هستی آدم نبود

عاشقانرا با رخ و زلفش عجایب عالمی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۴ - ترکیب بند

 

رهی باشد از این ماتم بدان سور

نمیدانم که نزدیک است یا دور

بود دل منزل حق لیک ما را

بود تا دل حجابی سخت مستور

برو ویرانه کن دلرا که چون دل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۵ - ترکیب بند

 

از خداگر دم زنی نامش علی است

ور ز احمد، ساقی جامش علی است

وز شریعت گر سرائی فاش گو

هر چه هست اکمال و انجامش علی است

وز سلوک و جذبه و راه طلب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۶ - ترکیب بند

 

ای گلرخ دلفریب خود کام

وی دلبر دلکش دل آرام

شد وقت که باز دور ایام

گامی بزند موافق کام

برخیز تو نیز آسمان وار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند

 

نام تو در نامه حی قدیم

بسم الله الرحمن الرحیم

ذات تو مقصود از این یاوسین

شخص تو معهود از این حاومیم

آیتی از لطف جمال تو بود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۸ - ترکیب بند

 

دامن این خیمه را دست سحر بالا گرفت

ساقی چرخ از می خور ساغر صهبا گرفت

آهوی گردون سوار بره شد مانند شیر

یال و دم رنگین زخون، جادرصف هیجا گرفت

بازگشت از دست ظلمت باز شاهنشاه روم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیر مومنان

 

صبح چون خورشید خاور سرز مشرق بر کند

ساقی خورشید منظر باده در ساغر کند

آفتاب می کند از مشرق ساغر طلوع

جلوه گاه بزمرا چون عرصه خاور کند

ساقی سیمین بدن از در درآید سرگردان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۰ - برای دوست مسافری سروده شده است

 

ای بسته رخت و عزم سفر کرده زین دیار

یک کاروان دل پی او گشته رهسپار

او همچون مهر کرده غروب و ستاره وار

ما را سپید در ره او چشم انتظار

گر نیست آفتاب فلک پوی از چه روی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۱ - در مولود سید المرسلین خاتم پیغمبران

 

شامگان که شه خیل نجوم از خاور

کرد زی مملکت باختر آهنگ سفر

من آهنگ تفرج را از مشکوی خویش

اندک اندک بسوی دجله شدم راه سپر

دیدم از تاب خور افروخته چونان دجله

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش شاه دین امیر مومنان

 

قدح بیار که امروز نه خم دوار

زجوش باده عیش است چون قدح سرشار

بیار می که گنه را نکرده استغفار

رسید مژده غفران ز حضرت غفار

گرت بود ز حساب و شمار فردا بیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۳ - در تهنیت عید غدیر خم

 

روزگاری است که از جور خزان، فصل بهار

بار بر بست و بیکبار برفت از گلزار

سبزه از باغ بشد سوی عدم راه نورد

غنچه از راغ بشد سوی سفر راهسپار

گل ز گلزار بصد خون دل آمد بیرون

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۴ - در ولادت محمود حضرت احمد مختار و خلافت مسعود حیدر کرار

 

سخن مگو که نبینی ز هیچکس آزار

چرا که مهر خموشی است خاتم زینهار

یکی بگوی و دو بشنو که داده حضرت حق

دو گوش بهر شنو یکزبان پی گفتار

چو تیغ هر که سراسر زبان بود دائم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۲
۲۳
sunny dark_mode