گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

امروز امیر در میخانه تویی تو

فریادرس نالهٔ مستانه تویی تو

مرغ دل ما را که به کس رام نگردد

آرام تویی، دام تویی، دانه تویی تو

آن مهر درخشان که به هر صبح دهد تاب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

می نخوردی سخن از باده و از جام بگو

یا بدل یا بزبان حرفی از آن نام بگو

از زبان گوی بدل، باز ز دل گوبزبان

هر دو چون گشت یکی، با همه اندام بگو

تا بهوشی و خرد لب بلب چاه بنه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴

 

سر تا بقدم ترک منا، جان و دلی تو

باور نکند عقل که از آب و گلی تو

ترک چگلی نیست بدین خوبی و نغزی

ای ترک بگو راست مگر از چگلی تو

یک بوسه ز لعل تو ربودم بحلم کن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

مبر در پیش زاهد نام باده

سر زاهد فدای جام باده

امان از صبح روز افروز صهبا

فغان از شام عیش انجام باده

ز گفتن ها بی پروای صهبا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

آن مست ببین بی خبر از خویش فتاده

خشت سر خم زیر سر خویش نهاده

سر بر در میخانه و لب بر لب مینا

پا بر سر عقل خرد اندیش نهاده

سلطان جهان است که از روی محبت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

ندارم توشه ای از بهر این ره

بجز یکقطره اشک و یکنفس آه

بهای قطره اشکی چه باشد

که دریاهای خون بینم در این راه

زره وامانده ای درمانده خوش گفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

چهره را رنگی بده آبی بده

زلف را چینی بده تابی بده

چشم بی خواب مرا زان لعل لب

لطف فرما، شربت خوابی بده

تشنه لب مردم بر آب زندگی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

من بدین کهنه دلق و کهنه کلاه

نکنم سر فرو به افسر شاه

روی ناخوب و خوی نامرغوب

میزنم طعنه ها بمهر و بماه

بتو زیبنده شد بنقاره

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

ایشیخ جز این خرقه و دستار چه داری

جز انده و اندیشه بسیار چه داری

گیرم تو خری علم چه باریست بدوشت

در گل چو فتاد این خر و این بار، چه داری

تکرار کنی روز و شب این درس مزور

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

زلفکا چند حیله ساز کنی

تا بما ره حیله باز کنی

جادو ار نیستی، چسان خود را

گاه کوتاه و گه دراز کنی

خویشتن را بهیکل طومار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

تن همه زشتی و بدی یارجلاخذبیدی

جان همه دیوی و ددی یار جلاخذبیدی

از همه جا بیخبرم، عبرت اهل نظرم

لنگ و شل و کور و کرم یارجلاخذبیدی

بر در هر خانه و کو، در همه جا وز همه سو

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

شیخنا بگذر از توئی و منی

ز سلیمانی و ز اهرمنی

این توئی و منی اگر برخاست

از میان، من تو باشم و تو منی

قطره ای بودی از منی چون شد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

این طره پر چین که شکن در شکن استی

امشب چه فتاده است که در دست من استی

خورشید فرود آمده از طارم گردون

یا روی تو آرایش این انجمن استی

گفتم که کنم خانه بصحن چمن امشب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

هر جا سخن از شکر و قند و عسل استی

قند لب شیرین تو ضرب المثل استی

هرسو که سرایند حدیث از گل و از مل

لعل تو و رخسار تو نعم البدل استی

صبح است بیا حی علی گوی هله باز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶

 

ای خواجه شنیدستم زین کوچه رهی داری

بر چهره این بت رو، پنهان نگهی داری

هر صبحدم اندر بر، سیمین صنمی گیری

هر نیمه شب اندر دست، زلف سیهی داری

روز و شب تو خوش باد، وقتت همه دلکش باد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

سخن بگوی که شیرین لب و شکردهنی

مشو خموش که شمع و چراغ انجمنی

مرو ز بر که چو جان دربری حریفانرا

بخواب ناز مشو، چونکه چشم بخت منی

بپاس خاطر یاران و دوستان، سر زلف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸

 

قربان مقدمت که ببزم من آمدی

چون نور در دو دیده و جان در تن آمدی

دیدم ستاده سرو بپا، سرفکنده گل

گفتم یقین که باز تو در گلشن آمدی

در دل ز دیده راه نمودی چو آفتاب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹

 

گر تلخ کنی و گر ترش روی

ور چین فکنی میان ابروی

دل باختگان بجان پسندند

هر بد که کنی بجای نیکوی

ما دست نمی نهیم از این پای

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰

 

با رقیبان سر سفر داری

با اسیران دگر چه سر داری

چه روی سوی مصر و بنگاله

تو که هم قند و هم شکر داری

ملک خاور گرفته ای بجمال

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

چون شود با ما اگر رسم ستم کمتر کنی

اندکی این جور را با عاشق دیگر کنی

غازه ای از خون ما بر چهره خود کن نگار

چون ز بهر ناسزایان خویشرا زیور کنی

لختی از این سوخته دل نه بخوان بهر کباب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۳
sunny dark_mode