گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۸

 

با هر تاری ساخته چون پود شوی

با جمله همه زیان بی سود شوی

در دیده عهد دوست چون دود شوی

زینگونه به کام دشمنان زود شوی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

ای گل نه ز گل ز دل همی بر رویی

دل را ز همه غمان فرو می شویی

ای گل تو عقیق رنگ و مشکین مویی

بر آب روان زیاده استی گویی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۰

 

آخر نگذاردم فلک چون زاری

آخر بجهد فضل مرا بازاری

آخر بد ماندم جهان گلزاری

عذری خواهد ز من بهر آزاری

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۱

 

ای دولت هند را جمالی دادی

ای شادی زین قبل به غایت شادی

ای چرخ تو در دهان عالم دادی

کای دولت شیرزاد باقی بادی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۲

 

شوخی صنمی خوشی کشی خندانی

طوطی سخنی و عندلیب الحانی

چون برده دلم به لابه و دستانی

لابد پس دل روم چو سرگردانی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

عشق آتشی افروخت که از بسیاری

در دوزخم افکند همی پنداری

دل سوخته بودی به هزاران زاری

گر آب دو چشم من نکردی یاری

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۴

 

ای بخت مرا سوخته خرمن کردی

بی جرم دو پای من در آهن کردی

در جمله مرا به کام دشمن کردی

با سگ نکنند آنچه تو با من کردی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۵

 

در پیش گل وصال ما را بویی

وز پس همه ساله عیب ما را جویی

هر چند رخ وفای ما را شویی

کس نشنودا آنچه تو ما را گویی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

گرچه کندت مساعدت روز بهی

آخر ز قضا به هیچ حیلت نرهی

تا هست بده چه فایده زآنکه نهی

دشمن ببرد خاک خورد گر ندهی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۷

 

فر ابدی و نعمت جاویدی

نخل عیشی و گلبن امیدی

خوبی و خوشی مشتری و ناهیدی

فرزند مهی نبیره خورشیدی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

ای حورا زاده لعبت نوشادی

از باغ بهشت کی برون افتادی

بندیش که پیرایه به تن بنهادی

ای حسن تو پیرایه مادرزادی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

بنمودی مقنعی مهی ناگاهی

تا هر که پدید گشت چون گمراهی

او داشت فرو برده به چاهی ماهی

داری تو فرو برده به ماهی چاهی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

ای نای هوا بریدم از نای دمی

او را دم گرم بوده تو سرد دمی

زو بود مرا خرمی از تو دژمی

او نای نشاط بود و تو نای غمی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

عشوه دهیم همی سرابی گویی

بر من گذری همی شهابی گویی

گریان شوم از تو آفتابی گویی

نتوانم بی تو زیست آبی گویی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۲

 

ای راوه اگر بهشت پیداست تویی

چیزی که در او ملک مهیا است تویی

آبی که در او سپهر والاست تویی

جویی که در او هزار دریاست تویی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۳

 

ای شاه عدو بندی و هم قلعه گشای

ای خسرو جمجاه سکندر سیمای

ای رأی تو چون مهر فلک ملک آرای

زین بند رهیت را رهایی فرمای

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

چون بلبل داریم برای رازی

چون گل که نبوییم برون اندازی

شمعم که چو برفروزیم بگدازی

چنگم که ز بهر زدنم بنوازی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

امید به زندگانیم نیست بسی

منصور سعید را بگویید کسی

هستت به خلاص عمر من دست رسی

کز جان رمقی مانده ست از تن نفسی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۶

 

مسعود چو دربند گرفتار شدی

از فعل زمانه بر سر کار شدی

از مستی عز و ناز هشیار شدی

در جمله ز خواب دیر بیدار شدی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

نالنده تر از نایم در قلعه نای

همسایه ماه گشتم از تندی جای

نه طبع مرا به جای و نه دست و نه پای

ای شاه جهان رحم کن از بهر خدای

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۵۳
sunny dark_mode