گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

مرا محبتت ای رخت تو بعیدی هست

(اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی)

بروز جمعه هم ای جامه سفید نظیف

(من از تو روی نه پیچم که مستحب منی)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

با کمان حلاج گفت کتو

(همه کوشیم تا چه فرمائی)

جفت صندوق هم بجامه چه گفت

(همه چشمیم تا برون آئی)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

از رخوتم عاریت کردی طلب

(چون برم از پیش یاری آمدی)

از فراش خانه هیچم کم نبود

(گر بمن خرم نکاری آمدی)

جامه بودی مرا از صوف نیز

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

میلک و میخک و کرباس و قدک در کارند

(تا تو رختی ببر آری و بغفلت ندری)

گیوه افتاده بپایت زره عجز تو هم

(بار دستار نشاید که به گردن نبری)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قطعات » شمارهٔ ۲۹

 

غرض زین طرز تشریف قبولیست

که پوشاند بما اهل صفائی

مگر الباغ بخشی چون بخواند

بعریانی دهد جامه بهائی

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مثنویات » شمارهٔ ۱

 

بسر تخفیفه روزی بدستار

سری میجست و بالائی زپندار

زنا که طیلسان بروی بر آشفت

لسان حال را بگشوده میگفت

(هر آن مهتر که با کهتر ستیزد)

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

در البسه رانده ام سخن را

شسته همه جامه کهن را

(گازر که بکار خود تمامست)

(بهتر زنسیج باف خامست)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ایجامه کهنه تار و پودت شده سست

تا چند کنم پاره ات از وصله درست

آن رفت که جویم ز تو من بعد ثبات

دست از تو بصابون رقی باید شست

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

بر حلقه آن انگله چون کو پیوست

گوئی که زره زشست پیکان بنشست؟

هر جا که بود ماده نری خواهد بود

(آنجا که زره گرست پیکان گر هست)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

گفتم که عمامه جز مجازی نبود

و او را چو کلاه سرفرازی نبود

آشفته برک گفت بر وقصه مخوان

(بیهوده سخن بدین درازی نبود)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

از بندقی انکه سرفرازی دارد

روز طربش رو بدرازی دارد

ایصوف مشو غره بخندیدن شرب

(گو با تو سر دو البازی دارد)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

خادم که دراز خان بمجلس بگشاد

بودم غم جامه چون برم کاسه نهاد

آخر ز برای آش رختم شد چرب

(همسایه بدخدای کس را مدهاد)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

دستار که آن بیعلم زر باشد

چون ریشه سر درونش ابتر باشد

گیرم که کلاهش افسر خور باشد

(آنرا چه کند زر چونه بر سر باشد)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

در البسه ام مگو جواب ای سره مرد

نتوان چو دو سر زیک گریبان بر کرد

تا چند کنی پوش زپوشی کسان

(از جامه عاریت نشاید برخورد)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

با گیوه تنک رفتن راه چه سود

بیرخت نفیس جستن جاه چه سود

دستار طلب کردم از و فوطه رسید

(امید دراز و عمر کوتاه چه سود)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند

قاری مگر آنرا بپرندوش افکند

باریش حلاج پنبه کهنه نشست

کالای بدو ریش خداوند گویند؟

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

آن جوزگره نگر بصوف اخضر

چون سرو که او گوز کلاغ آرد بر

(دستار بزرگ و آن بر بوف بر آن)

( ماننده گنبدیست لقلق بر سر)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

باریش بزرگ گفت دستاری سر

در زینت و تمکین ز توام من برتر

بر کرد زجیب فکر سر ریش و چه گفت

(بر بسته دگر باشد و بر رسته دگر)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

دی گفت بدستار بزرگی بزاز

در چارسوی رخت مزاد شیراز

داری برکی خوب رها کن مندیل

( در عیش خوش آویز نه در عمر دراز)

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

پیراهن شسته ام دو صدره ایدل

پوسیده و لته شده و بیحاصل

دیدم بدکان گیوه کش و ین گفتم

(سبحانک ما خلقت هذا باطل)

نظام قاری
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۲۰
sunny dark_mode