گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - در مدح قاضی عمربن عبدالعزیز

 

اقضی‌القضاة عمر عبد العزیز راست

جاهی کز آن ملائکه حرز حریز کرد

او زبدهٔ جلال و چو تقدیر ذو الجلال

ناچیز را ز روی کرامات چیز کرد

تبریز کعبه شد حرمش را ستون عدل

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲

 

من که خاقانیم حساب جهان

جو به جو کرده‌ام به دست خرد

همت من عیار ناکس و کس

دید چون بر محک معنی زد

نیست از ناکسان مرا طالع

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - این قطعه را در واقعهٔ حبس خویش گفته

 

بهشت صدرا تا دولت تو در دربست

بر آستان تو درهای آسمان بگشاد

قریشی هدی از رایت تو کرد شرف

یمانی ظفر از تیغ تو گرفت نژاد

به بارگاه تو دامن کشان رسید انصاف

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - در دعای مادر

 

مادرم کرد وقت نزع، دعا

که تو را بانگ و نام سرمد باد

عمر تو عمر نوح باد ولی

دولتت دولت محمد باد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - در حماسه

 

چون زمان، عهد سنائی درنوشت

آسمان چون من سخن گستر بزاد

چون به غزنین ساحری شد زیر خاک

خاک شروان ساحری دیگر بزاد

بلبلی زین بیضهٔ خاکی گذشت

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - در بارهٔ رشید الدین وطواط

 

نیک بد رائی با خلق جهان

که بدی نیک سوی جانت رساد

از تو نیکان را جز بد نرسید

که دعای بد نیکانت رساد

در پیت یارب پنهان من است

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - در مرثیه

 

از افق ملکت ار ستاره فرو شد

طلعت شمس ابد سوار بماناد

ماه نوار در حجاب غرب نهان شد

داور شرق آفتاب‌وار بماناد

از چمن دولتی که باغ کیان راست

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - در مدح مجاهد الدین نظام

 

مدار ملک جهان بر مجاهد الدین است

که چرخ بارگه احتشام او زیبد

امیر عادل سلطان دل و خلیفه همم

که حصن شام و عرب از حسام او زیبد

قباد قلعه ستان قهرمان افسر بخش

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹

 

دل در طلبت چو بند گردد

ترسم که سخن بلند گردد

جانا به خدا توان رسیدن

زلف تو اگر کمند گردد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

زندگی خفتگی است خاقانی

خفته آگه به یک نفس گردد

ایهنمه کارهای پهن و دراز

تنگ و کوته به یک نفس گردد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۱

 

خاقانی اگرچه راست‌پیوندی

پیوندِ تو کژ‌نهاد نپسندد

آری همه کژ ز راست بگریزد

چون دال که با الِف نپیوندد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲

 

سپید کار سیه دل سپهر سبز نمای

کبود سینه و سرخ اشک و زرد رویم کرد

بماند رنگش چون داغ گاز ران بر من

مگر مرا ز خم رنگرز برون آورد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳

 

مبر ای خواجه آب خاقانی

که زوال آب عمر تو ببرد

هرکه برگش دهد شکستن دل

بشکند شاخ عمر و بر نخورد

چون به نیکان کسی بد اندازد

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴

 

خاقانی را مپرس کز غم

ایام چگونه می‌گذارد

وامی که ازین دو رنگ برداشت

از کیسهٔ عمر می‌گذارد

جوجو ستد آنچه دادش ایام

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح مجد الدین افتخار الاسلام

 

با آینهٔ ضمیر مخدوم

خواهد که نفس زند نیارد

مجد الدین افتخار اسلام

که اسلام بدو تفاخر آرد

بحری است نهنگ سار کلکش

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۶

 

سر سخنان نغز خاقانی

از خواجه شنو که علمش او دارد

از تشنه بپرس ارز آب ایرا

ارز او داند که آرزو دارد

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷

 

دلت خاقانیا زخم فلک راست

که آن چوگان جز این گویی ندارد

ز جیب مه قواره‌ات زیبد از سحر

که بابل چون تو جادویی ندارد

ازین هر هفت کردهٔ هفت دختر

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح منوچهر شروان شاه و شکایت اخستان شاه

 

در عجم کیست کو چو طفل عرب

طوق تو در گلو نمی‌دارد

همتت در جهان نمی‌گنجد

هفت دریا سبو نمی‌دارد

آفتابی است تیغ تو که غروب

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹ - در مرثیهٔ امام محمد یحیی

 

خاقانیا به سوک خراسان سیاه پوش

که اصحاب فقه گرد سوادش سپاه برد

عیسی به حکم رنگرزی بر مصیبتش

نزدیک آفتاب لباس سیاه برد

دهر از سر محمد یحیی ردا فکند

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰

 

جفاست از تو جواب سؤال خاقانی

سؤال را ز تو تا کی جواب باشد سرد

جواب سرد فرستی شفای دل ندهد

شفا چگونه دهد چون گلاب باشد سرد؟

خاقانی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۸
sunny dark_mode