گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۱

 

دیدن نگذارند بر وی گل و باشد

روزی که خزان آید و بر خاک فشاند

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۲

 

بنمود روی خویش چو چشمم پر آب دید

نتوان بجز در آب بلی آفتاب دید

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۳

 

خواست ناصح تا دهد تسکین من از اضطراب

نام او برد و بسی بر اضطراب من فزود

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۴

 

شادمان غیر به الطاف تو، من شادم ازین

که یقینت به وفاداری او نیست هنوز

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۵

 

ز بهر کشتن من گر بهانه میجویی

همین که نیست گناهی مرا گناهم بس

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۶

 

او ز وصل شمع سوزد من ز هجر روی یار

باشد اندر سوختن فرقی که با پروانه‌ام

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۷

 

بدام اندیشه از گلشن بگلشن بیم از دامم

نه در گلشن قرارم بود و نه در دام آرامم

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۸

 

می‌روم تا چه کند مکرمت باده فروش

نقد جانی به کف و حسرت جامی دارم

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲۹

 

ناصح این روی ببین منع من از یار مکن

ور دل از کف ندهی عیب خود اظهار مکن

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode