گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱ - شورشنامه

 

سراینده داستان نوی

رقم زد بر این صفحه بانوی

که دانند مردان این کهنه دز

زنان را نباشد سزاوار عز

بجز کجروی نیست در کارشان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۲ - رفتن حسنخان به دربار ظل السطان در شکایت از بانوی خود

 

خروشان و جوشان و گریان و زار

روان شد سوی درگه شهریار

بغلطید بر خاک و نالید سخت

که ای در خور تاج و دارای تخت

که ای شاه با عدل فرو نگین

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۳ - پاسخ دادن ظل السلطان حسنخان را

 

شه پاک دل ظل السلطان راد

خداوند اورنگ و فرهنگ و داد

بپاسخ چنین گفت جوشنده را

همان ابر و باد خروشنده را

که هیهات در عهد ما ظلم چیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۴ - نالیدن حسنخان حضور ظل السلطان

 

ستمدیده برداشت فریاد و آه

که ای رفته عدلت ز ماهی بماه

ز جفتم که با ناله جفت آمدم

شب و روز بی خورد و خفت آمدم

مرا جفت بیگانه خویش گشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۵ - خواستن دبیر و صدور حکم بحکمران عراق

 

ببر خواند شهزاده دانا دبیر

بدو گفت کی شخص روشن ضمیر

یکی چامه بنویس چون روی حور

که باشد در او از تف نار نور

رقم ساز بر حکمران عراق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۶ - ارائه دادن رقم ظل السلطان به حاکم عراق و فرستادن مأمور به خانقاه سفلی

 

ستمدیده برداشت فرمان شاه

بصد شکر بیرون شد از بارگاه

روان شد سوی خان حاکم چنان

که سودش سر از فخر بر آسمان

چو حاکم فرو خواند توقیع شاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۷ - فرستادن قاصد بداین برای احضار میرزا یحیی پسر حسن خان

 

وز آن سو فرستاد خان اجل

یکی قاصدی تند پا چون اجل

به داین به نزدیک یحیای راد

که ای برمکی رأی فرخ نژاد

برو زود در عرصه خانقاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۸ - حرکت کردن میرزایحیی با سپاه از داین به کشور خانقاه

 

بفرمود تا زین بر اسبان نهند

نوید بشارت بکیوان دهند

بر آرند چون باد پای از صطبل

نوازند شیپور و کوبند طبل

ز جوش نی و غرش کرنای

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۹ - خواستن میرزایحیی آقاخان بیک را از آدشته

 

و زان پس روان شد یکی تند مرد

به آدشته نزد آقاخان چو گرد

که ای سالها آب رخ ریخته

به یاری ما فتنه انگیخته

تو بودی که بودی هوادار ما

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۰ - عزیمت سپاه و خبردادن فیض الله به بانوی خانقاه

 

سحرگاه چون اختر اورمزد

برون آمد از شبروی همچو دزد

خور افتاد چون عابدی زرد چهر

پی سجده در خانقاه سپهر

زمانه بر اندام سیارگان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۱ - گفتار فیض الله بزبان مردم خانقاه

 

چه نشتی که رانئا زن خیننه

ایواره مچاپن کور سیننه

خنقای دامن میشه تل خاک

تواته گرفتن به قصد هلاک

بوم تمبیره مه غیکم دورو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۲ - ترجمه کلمات مزبوره بفارسی با بانوی خانقاه

 

نشستی بایوان ونازی ببخت

ندانی که وارون شدت تخت و بخت

توئی خفته اکنون بچرم پلنک

ندانی که بر سینه ات خورده سنگ

بمغز افکنی گرمی باده را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۳ - پاسخ دادن بانو بفیض الله

 

چه بانو نیوشید پیغام او

درافتاد لرزه بر اندام او

بغرید همچو یکی ماده شیر

نظر کرد در روی او خیر خیر

که اینان کجا مرد کار منند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۴ - دلداری دادن محمد بانو را

 

محمد بدو گفت مخروش هیچ

که دشمن نیارد در اینجا بسیج

من آنم که خود آزمودی مرا

شناسیده زین پیش بودی مرا

بخاطر نداری مگر سال پار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۵ - پاسخ بانوی خانقاه به محمد و خواستن پهلوانان را

 

چو بشنید بانو چنین داستان

بدو گفت احسنت ایا پهلوان

که گشته است گیتی به ما ترشرو

ببرد است دندان بخونمان فرو

بداندیش را بخت رام آمده است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۶ - خبر رسانیدن جاسوس ببانوی پرافسوس

 

در این کار بودند کارآگهان

که ناگاه جاسوسی آمد نهان

فرود آمد آنجا به مانند پیک

بگفتا که خانم سلام علیکم

نشستیه تا کی چنین بی خبر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۷ - ترجمه کلمات مزبوره بفارسی

 

رسیدند گردان خونخوار یل

نشان شد تنت پیش تیر اجل

کنون حکم و مأمور سلطان رسید

فراوان سپاه از فراهان رسید

برون آمدستند از خانقاه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۸ - سفارش بانو با کدخدا و رئیس و وصیت او با فرنگیس و بلقیس

 

چو بانو شنید این حکایت تمام

تو گفتی نشاندند زهرش بکام

چنین گفت با پهلوانان خویش

مدارید اندیشه از جان خویش

شما باید از بردن مال و رخت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۹ - گفتگوی بانوی یگانه هنگام وداع با خانه

 

پس آنگه در ایوان خود بنگریست

برآورد آهی و از جان گریست

ندانستم ای خانه ویران شوی

ابا خاک تاریک یکسان شوی

ندانستم این گنبد لاژورد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۲۰ - زاری کردن فرنگیس در فراق والده بلقیس بانوی خود

 

از آن سو فرنگیس ژولیده موی

خروشیده جان و خراشیده روی

بزد قفلی از آهن اندر حصار

که دشمن نیارد بدان سو گذار

پس آنگه بر آمد به بالای بام

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode