گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۱ - در طلب استغفار گوید

 

از شرب مدام و لاف مشرب توبه

وز عشق بتان سیم غبغب توبه

دل در هوس شراب و بر لب توبه

زین توبهٔ نادرست یارب توبه

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۲ - وله

 

بردار درشتی ز دل خصم بنرمی

کز پیه بنضج آید، ای دوست مغنده

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۳ - وله

 

تا پای نهند بر سر حران

با کون فراخ گنده و ژنده

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۴ - وله

 

ز آن در مثل گذشت که شطرنجیان زنند

شاهان بیهده چو کلیدان بی کده

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۵ - وله

 

ستبره بدند عاشقان بساق و میان

بلای گیسوی دوشیزگان به بش دیزه؟

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۶ - وله

 

گر شوم بودتی بغلامی بنزد خویش

با ریش شوم تر ببر ما هر آینه

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۷ - در هجو قریع الدهر از شعرای معاصر خود گوید

 

هجا کردست پنهان شاعران را

(قریع) آن کور ملعون چشم گشته

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۸ - از قطعه ای

 

کلکش چو مرغکی است دو دیده پر آب مشک

وز بهر خیر و شر دو زبان است و تن یکی

ای طبع کارساز چه کردم ترا چه بود

با من همی نسازی و دایم همی ژکی

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۹ - از قصیده ای

 

تا روم ز هند لاجرم شاها

گیتی همه زیر باج وسا کردی

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۹۰ - رباعی

 

هم ساده گلی، هم شکری هم نمکی

بر برگ گل سرخ، چکیده نمکی

پیغمبر مصریی، بخوبی و مکی

من بوسه زنم، لب به مکم، تو نمکی

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۹۱ - قطعه

 

یکی اژدهای دمنده چو بادی

یکی در نخیزی خزنده چو ماری

اگر ماری و گژدمی بود طبعش

بصراش چون مار کردند ماری

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۹۲ - وله

 

جلب کشی و همه خان و مانت پر جلب است

بدی جلب کش و کرده بکودکی جلبی

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۹۳ - قطعه

 

گفتم همی چه گوئی ای هیز گلخنی

گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی

گفتم یکی که مسجدیم چون نه غرمنم

گفتا تو نیز هم نه چنین پیر زاهدی

گفتم پلید بینی، لنگی بزرگ پای

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۹۴ - مثنویات

 

چو آمد گه زادن زن فراز

بکشکینه گرمش آمد نیاز

من و زن در آن خانه تنها و بس

مرا گفت کی شوی، فریادرس

اگر شوربائی بچنگ آوری

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۹۵ - قطعه هزلیه

 

چو کودک سر فرود آرد به حجره بر سر حمدان

چنان گردد که پندارم سماروغ است یا جله

درآویزم حمایل‌وار یکسر خویشتن را زو

به گرد گردن و پشتش کنم آغوش چون بخله

همی‌چینم همی‌کوشم به دندان با زنخدانش

[...]

عسجدی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode