اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » صنف اول که تاج است و پیش بر است
ای خاکِ دَرَت، قِبْلِهیِ صاحِبنَظَران
بر صورتِ توست مُشْتَری، دِلنِگَران
خاکِ کفِ پایِ تو بُوَد تاجِ سَرَش
آنکس که بُوَد پادْشَهِ تاجوَران
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ دوم وزیر تاج است
ای کَز مَهِ نو، رکاب، رَخْشِ تو بُوَد
خود، صورتِ خوبِ جمله، بخشِ تو بُوَد
مَعْمُوریِ مُلْکِ جان که شاهش، غَمِ توست
از لطفِ وزیرِ تاجبخشِ تو بُوَد
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ سیم ده تاج است
ای آنکه غَمَت، فِرِشْتِه، مُحْتاج کُنَد
زُلْفِ تو، حَدیثِ شَبِ مِعْراج کُنَد
دارد سرِ من بر آستانت ز شَرَف
خِشْتی که بَرابَری به دَه تاج کُنَد
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ چهارم نه تاج است
ای سُرْمِهیِ دیدهها ز خاکِ دَرِ تو
پیوسته بُوَد لُطْفِ خدا، یاوَرِ تو
بر تَخْتِ زَمین، تو، پادْشاهی و فَلَک
نه تاجِ زُمُرُّدی بُوَد بر سرِ تو
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ پنجم هشت تاج است
ای آنکه لَبِ تو، جامِ عِشْرَت دَهَدَم
عشقِ تو، خَلاص از هَمِه زَحْمَت دَهَدَم
من، سَر نَنَهَم به هشت جَنَّت، بیتو
هرچند که هشت تاجِ رَحْمَت دَهَدَم
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ ششم هفت تاج است
ای آنکه به حُسْن، چون تو، واقِع نَشَوَد
از شَرْمِ رُخِ تو، ماه، طالِع نَشَوَد
یک بندهیِ تو ز هفت اِقْلیم جَهان
شاید که به هَفْت تاج، قانِع نَشَوَد
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ هفتم شش تاج است
ای ترک ختا، رخت به از ماه و خور است
خاک قدم تو چرخ را تاج سر است
گر ششپر تو سرم به ده جا شکند
بر فرق شکسته به ز شش تاج زرست
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ هشتم پنج تاج است
ای آنکه ترا خاتم دولت بکف است
پیش تو عطای دیگران برطرف است
درویش تو را ز ناخن پنج انگشت
در دست همیشه پنج تاج شرف است
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ نهم چهار تاج است
ای آنکه ترا عنان شاهی است بکف
تاج سر خسروان عهدی ز شرف
شاهان بزمین همی نهند از سر خویش
پیش تو چهار تاج از چار طرف
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ دهم سه تاج است
ای لعل تو خورده خون دلها همه دم
از آب طرب نشان دمی آتش غم
می خور که سه کاسه در سر از باده لعل
بهتر که سه تاج زر نهی بر سر هم
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ یازدهم دو تاج است
ای کز ستم غم تو دلها بر هند
زلفین تو دست صبر را تاب دهند
من سرنکشم ز خاکبوس در تو
گر مهر و مهم دو تاج بر فرق نهند
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ دوازدهم یک تاج است
ای روی تو آفتاب خوبان بجمال
هرگز نرسد بدامنت دست زوال
خاک قدمت گر همه یکذره بود
یک تاج زر است بر سر اهل کمال
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است
ای آنکه ترا سوی رقیبان نگهست
بیصورت حال تو دل من تبهست
در دور قمر که شاه و درویش یکیست
آنرا که بود تنگه بکف پادشه است
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ دوم وزیر زر سفید است
ای آنکه غم تو دلخراش آمده است
شده صورتت آن ملک که فاش آمده است
در پای تو ایشاه بتان شاخ بهار
چون دست وزیر تنگه پاش آمده است
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ سیم ده زر سفید
ای کز تو بتان چو لاله خونین جگرند
نسرین و بنفشه رنگ و بوی از تو برند
در کوی تو با بوی تو از خاک کمست
مشکی که ازو جوی به ده تنگه خرند
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ چهارم نه زر سفید
ای کز کرمت خلق فرحناک بود
با لطف تو سیم و زر کم از خاک بود
زر پیش تو هیچ است ولی در کف ما
نه تنگه برابر نه افلاک بود
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ پنجم هشت زر سفید
ای سرو قد ماهرخ حور سرشت
مست تو بهشت ابداز دست بهشت
از شوق خریداریت ای یوسف مصر
بفروخت به هشت تنگه دل هشت بهشت
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ ششم هفت زر سفید
ای آنکه رخ تو گل نشد همسر او
درویش تو پادشه بود چاکر او
چرخ ار عظمت بما فروشد نخریم
بالله، بهفت تنگه هفت اختر او
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ هفتم شش زر سفید
ای گل که ترا چون من هزار افکارند
هر گوشه ز نرگس تو صد بیمارند
ریزند چو نرگس بته پای سگت
مستان تو شش تنگه که بر کف دارند
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ هشتم پنج زر سفید
ای آنکه سگت آب رخم نپذیرد
در کوی تو صد گدا بحسرت میرد
درویش تورا نیست بجز ناخن دست
چیزی که به پنج تنگه دستش گیرد