گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱

 

با همنفسان دلا دمت همدم نیست

در راه حقیقت قدمت محکم نیست

موی از سر بوالفضول کم کردی تو

لیکن سر مویی زفضولی کم نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲

 

باید که زجمله خلق تنها گردی

آنگه به طریق خرقه پیدا گردی

هرگه که به لبس خرقه گردی قانع

چون خرقه کفن شود تو رسوا گردی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۳

 

تا هست به دستت از تصرّف میزان

در عین خسارتی و در بحر گمان

تا خواری و عزلتت نگردد یکسان

از اسب ریاضتت تو زین را مستان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۴

 

در هستی اگر به عمر نوحی برسی

در هر نفسی زو به فتوحی برسی

عمری باید که شب به روز آری تو

باشد که به صبحی به صبوحی برسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۵

 

اصحاب طلب چون به صفایی برسند

خواهند کز آنجا به رضایی برسند

دست از سر پای وامگیرند از جهد

یا سر بنهند یا به جایی برسند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶

 

در کار آویز و گفت و گو را بگذار

کز گفت نشد هیچ کسی برخوردار

از گفت چه سود، کار می باید کرد

باری بکنی به که بگویی صد بار

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷

 

چون از سرِ جِدّ پای نهادی در کار

سررشتهٔ خود به دستِ عشقش بسپار

می‌کوش به قدرِ جهد و دل خوش می‌دار

کاو چارهٔ کارِ تو بسازد ناچار

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۸

 

تا ره نروی به صبحِ منزل نرسی

تا جان نکنی به هیچ حاصل نرسی

حالِ سگِ اهلِ کهف از نادره‌هاست

تا حل نشوی به حلِ مشکل نرسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۹

 

بی نیشِ مگس به نوشِ شهدی نرسی

بی جان کنشی به نیک‌عهدی نرسی

ننهاده به جهد هیچ کس را ندهند

لیکن بنهاده جز به جهدی نرسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۰

 

هر چند که تو چارهٔ بهبود کنی

آن به که هر آنچ می‌کنی زود کنی

زان می‌ترسم که چون پشیمان گردی

آن مایه نماند که بدان سود کنی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۱

 

چون این ره را تو مشتری بی چیزی

باید که به هر واقعه ای نگریزی

تو پنداری که رایگانش یابی

نی نی غلطی جان کنی و خون ریزی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۲

 

از پستی اگر طالب بالا گردی

شک نیست که همچو عقل والا گردی

تو از سر ابر در بُن دریا اُفت

چون قطره مگر لؤلؤ لالا گردی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳

 

این راه به شش پنج نشاید رفتن

با راحت و بی رنج نشاید رفتن

صورت در باز تا به معنی برسی

آسان به سر گنج نشاید رفتن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۴

 

ای دل تو به نور حق مجازی نرسی

تا مرکب جهد وجد نتازی نرسی

ور مرد رهی چو طالبان ره او

سربازی [کن] و گر نبازی نرسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۵

 

ای دل به غم فراق رایی می زن

بر چنگ امید او نوایی می زن

زنهار هزیمت مشو ار خسته شوی

افتاده و خسته دست و پایی می زن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۶

 

خود بین هرگز به هیچ حاصل نرسد

تا جان ندهد به عالم دل نرسد

بی بدرقهٔ صدق و رفیق اخلاص

در راه طلب کسی به منزل نرسد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۷

 

بیگانه صفت دلا هوایی می زن

گه گه لافی زآشنایی می زن

زآن پیش که دست اجلت گیرد باز

در راه خلاص دست و پایی می زن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۸

 

هرگه که مقدم به مقالات شوی

پیش صنم صفات خود لات شوی

جز جمع مباش تا مگر ذات شوی

هرگه که پراکنده شوی مات شوی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۰

 

ای تن همه وصل کار سازی است مخسب

وز یار همه بنده نوازی است مخسب

هان تا تو به جهد دیده برهم نزنی

جان یافته ای چه جای بازی است مخسب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۱

 

گر می خواهی بقا و پیروز مخسب

بر آتش عشق دوست می سوز مخسب

صد شب خفتی و حاصلت آن دیدی

از بهر خدا امشب تا روز مخسب

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۱۵