گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۷

 

چون یار به بوسه دادنم بار گرفت

زلفش بگرفتم از من آزار گرفت

چون یاری من یار همی خوار گرفت

زان خواست به دست من هی سار گرفت

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۸

 

با انده جفت گشتم از شادی فرد

ایام وفا چیست ولی چتوان کرد

اندیشه چو دانش است می باید داشت

اندوه چو روزی است می باید خورد

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۹

 

هر تیر که در جعبه افلاک بود

آماج گهش این دل غمناک بود

تا چرخ چنین ظالم و بی باک بود

آسوده کسی بود که در خاک بود

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۱۰

 

ای کرده گران غمت سبکباری من

خندان دو لبت ز گریه و زاری من

دیوانه شدم دریغ هشیاری من

ای خفته میازمای بیداری من

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۱۱

 

چون زور ملک چرخ درآورد به زه

از چرخ ملک بانگ برآورد که زه

خم داد ز شست تیز و برداشت گره

بگشاد گشاد او مسام دو زره

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۱۲

 

از شیرینی چون به سخن بنشینی

وز دو لب خود شکر به دامن چینی

در بوسه مرا لب تو گوید بینی

هرگز شکر لعل بدین شیرینی

ابوالفرج رونی
 
 
۱
۷
۸
۹
sunny dark_mode