گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

ای در صفت ذات تو حیران که و مه

وز هر دو جهان خدمت درگاه تو به

علت تو ستانی و شفا هم تو دهی

یا رب تو به فضل خویش بستان و بده

فرخی سیستانی

با من چو گل شکفته باشی گه گه

گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه

روزی همه آری کنی و روزی نه

یک ره صنما بنه مرا بریک ره

عسجدی

گر زانکه مرا فلک دهد مال فره

بگشایم ازین کار فرو بسته گره

ترکی بخرم که هر که بیند گوید

ای خاک تو از خون خریدار تو، به

سنایی

گفتی گله کرده‌ای ز من با که و مه

بهتان چنین بر من بیچاره منه

از تو به کسی گله نکردم بالله

گفتم که اگر نکوترم داری به

انوری

کسری که کمان عدل او کرد به زه

حاتم که ز کان به جود بگشاد گره

رستم که به گرز خود کردی چو زره

پیروز شه از هرسه درین هریک به

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه