گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در هجو کیدی

 

هله کیدی غلام ناقابل

فکر خود کن که کار شد مشکل

تا نمیری نمیشوی آزاد

این غل هجو تو مبارک باد

السلام ای سیاه ساز و نیاز

[...]

۳۳ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » ناظر و منظور » در تعریف محیطی که موجش با قوس قزح برابری می‌کرد و کشتیش به زورق آفتاب سر در نمی‌آورد

 

گهر پاشی که این گوهر گزین کرد

به سوی بحر معنی رو چنین کرد

که ناظر رخش راندی با رفیقان

به دل صد کوه غم از بار حرمان

به روز و شب و بیابان می‌بریدند

[...]

۳۳ بیت
وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » ناظر و منظور » رسیدن ناظر به کوهی که سنگ و شیشهٔ سپهر را شکستی و پلنگش در کمینگاه گردون نشستی

 

ز ره پیمای این صحرای دلگیر

به کوه افتد چنین آواز زنجیر

که بود اندر کنار مصر کوهی

نه کوهی سرفراز با شکوهی

به خون‌ریز اسیران پافشرده

[...]

۳۳ بیت
وحشی بافقی
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود