گنجور

 
اسیر شهرستانی

عقد گوهر چون صدف در آستین داریم ما

خونبهای خویش در زیر نگین داریم ما

از غبار ما فلک تعمیر زندان می کند

در دو عالم خاطر اندوهگین داریم ما

با دل دیوانه خود مصلحت ها دیده ایم

خنده بر لب جان به کف چین بر جبین داریم ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

گر چه ما را نیست بر روی زمین ویرانه ای

خانه ها چون گنج در زیر زمین داریم ما

از گریبان گل بی خار اگر سر بر زنیم

خار در چشم از نگاه دوربین داریم ما

نوخطی پیوسته ما را هست در مد نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه