دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح
تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح
تا آسمان ز عکس قدح گل شکفته است
رنگین تر است مجلس مستان ز باغ صبح
وا شد دلم ز فیض صبوحی در این بهار
آشفتگی به خواب نبیند دماغ صبح
خواهم شبی که مست شراب جنون شدم
خندم به روی ساغر و گیرم سراغ صبح
مستی خواب بیشتر از نشئه فناست
شب تیره روز گشته ز دود چراغ صبح
سوزد ز رشک مجلسم امشب دل اسیر
مینا فتیله ساخته از بهر داغ صبح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای صبح و شگفتیهای آن میپردازد. شاعر با حسی از خوشحالی و دلگرمی از خواب بیدار میشود و به تأثیرات مثبت صبح بر روح و روانش مینویسد. او از آغوش صبح که کدورت شب را از بین میبرد و رنگینتر شدن مجلس مستان در این زمان میگوید. شاعر آرزوی شبی سرشار از مستی و شادی دارد و بیان میکند که این مستی صبحگاهی نسبت به نشئگی شب، احساس بهتری به او میدهد. در نهایت، او با حسرت به زیباییهای صبح و دلمشغولیهای ناشی از آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل خود را از کدورتها پاک میسازد، صبح میآید و در حالی که شب را با تاریکیاش به یاد میآورد، روشنی و گرمای روز را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و سرزندگی فضایی اشاره شده که از زیبایی گلها و رنگهای آن سرشار است. به گونهای که فضای مجلس مستان از زیباییهای صبحگاهی باغ و گلها نیز جذابتر و رنگینتر شده است. به عبارت دیگر، محفل جوانان خوشذوق و شاداب به خاطر جلوههای طبیعی و زیباییهایی که در اطرافشان هست، جلوهای خاص و تماشایی دارد.
هوش مصنوعی: دل من از زیبایی صبحگاهان به هم ریخته و آشفتگی به حالتی رسیده که دیگر قدرتی برای خوابیدن در صبح ندارم.
هوش مصنوعی: میخواهم شبی را تجربه کنم که در حالت بیخبری و نشئگی از شراب، با لبخند به لیوانم نگاه کنم و بعد به دنبالش به صبح بپردازم.
هوش مصنوعی: غم و اندوه و خستگی شب مانند خمار خواب سنگین است و بیشتر از نشئه و حال خوشی که از عشق یا حال خوب حاصل میشود، انسان را فراموش میکند. نور صبح که به واسطهی دود چراغ شب به وجود آمده، جایگاه تاریکی شب را دگرگون میسازد.
هوش مصنوعی: امشب دل من که به خاطر زیبایی مینا دچار حسادت شده، مثل فتیلهای در آتش میسوزد. این احساس به خاطر داغی که صبح به وجود آمده، بیشتر از همیشه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبریز از می شفق کن ایاغ صبح
از خشکی دماغ محور بر دماغ صبح
عشقی که صادق است شام مطلبش
از خود شراب لعل برآرد ایاغ صبح
بی شست و شوی، نامه پاکان بود سفید
[...]
گل گل شکفته از شفق فیض باغ صبح
پر گشته از شراب تماشا ایاغ صبح
کافر به حسرت دل بیتاب من مباد
پر سوختم به ناحیه شام داغ صبح
شب را کسی به خواب نبیند چو آفتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.