گنجور

 
اسیر شهرستانی

دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح

تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح

تا آسمان ز عکس قدح گل شکفته است

رنگین تر است مجلس مستان ز باغ صبح

وا شد دلم ز فیض صبوحی در این بهار

آشفتگی به خواب نبیند دماغ صبح

خواهم شبی که مست شراب جنون شدم

خندم به روی ساغر و گیرم سراغ صبح

مستی خواب بیشتر از نشئه فناست

شب تیره روز گشته ز دود چراغ صبح

سوزد ز رشک مجلسم امشب دل اسیر

مینا فتیله ساخته از بهر داغ صبح

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

لبریز از می شفق کن ایاغ صبح

از خشکی دماغ محور بر دماغ صبح

عشقی که صادق است شام مطلبش

از خود شراب لعل برآرد ایاغ صبح

بی شست و شوی، نامه پاکان بود سفید

[...]

اسیر شهرستانی

گل گل شکفته از شفق فیض باغ صبح

پر گشته از شراب تماشا ایاغ صبح

کافر به حسرت دل بیتاب من مباد

پر سوختم به ناحیه شام داغ صبح

شب را کسی به خواب نبیند چو آفتاب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اسیر شهرستانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه