گنجور

 
اسیر شهرستانی

در دلم سیر کوی یار گذشت

خارم از پا گل از کنار گذشت

وعده های کهن فریب تواند

می توانم ز انتظار گذشت

خنده زد غنچه گریبانی

چاک از دامن بهار گذشت

ساغر و شیشه سایه گل و سرو

نتوان از چمن خمار گذشت

می رسد از غبار خاطر ما

از سرخاک ما چه کار گذشت

توبه پر سخت رو اسیر خمار

راستش کار از انتظار گذشت

 
sunny dark_mode