گنجور

 
اسیر شهرستانی

گر به دست آید گل داغ از گلستان خوش‌تر است

بر خورد گر زخم ناسور از نمکدان خوش‌تر است

در نظر حسن پری دارد تماشای نهان

وادی حسرت ز طرف نرگسستان خوش‌تر است

می‌کند چون نقش پای دل گلی در آستین

جاده شوق از خیابان گلستان خوش‌تر است

بستر ریگ روان همراه داری منعمی

خواب اگر آید به دامان بیابان خوش‌تر است

گرچه دارد قطره نیسان گهر در آستین

سنگ اگر بارند بر دیوانه طفلان خوش‌تر است

هر بیابانی که جولان غزالی دیده است

سایه خارش به چشم ما ز مژگان خوش‌تر است

گفتگو در پرده کردن صد طرف دارد اسیر

پیش من از یار عریان حرف عریان خوش‌تر است