قرب صدسال عمر من بگذشت
قصد موری نکرده ام به خدا
نان خود خورده ام ز کسب حلال
مال غیری نخورده ام به خدا
در خرابات عشق رندانه
روزگاری سپرده ام به خدا
به خدا زنده ام به حق رسول
گرچه از خویش مرده ام به خدا
موی هستی به تیغ سرمستی
از سر خود سترده ام به خدا
تا عزیز خدا و خلق شدم
ذاکرانه شمرده ام به خدا
نفس خود به یاد سید خویش
عزت کس نبرده ام به خدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار بیان میکند که نزدیک به صد سال از عمرش گذشته و در این مدت هیچ عملاً بدی نکرده و همواره از کسب حلال روزی خود را تامین کرده است. او به خداوند و حق رسول ایمان دارد و اگرچه احساس میکند که از خود مرده، اما به عشق و محبت خدا و خلق او زندگی کرده است. همچنین او از باختن خود به خاطر می و عشق سخن میگوید و در تمام این مدت، یاد سید خود را در دل داشته و هیچ عزتی از دیگران نخواسته است.
هوش مصنوعی: من در تمام این سالها، هیچ گاه نخواستهام که به کسی یا چیزی آسیب بزنم، حتی به اندازهی یک مورچه.
هوش مصنوعی: من از تلاش و کار حلال خود نان میخورم و قسم میخورم که از مال دیگران چیزی نداشتم.
هوش مصنوعی: من در دنیای عشق و مستی به خدا سپردهام که روزگار را بگذراند.
هوش مصنوعی: به خدا قسم زندهام به برکت پیامبر، هرچند از خودم و وجودم بیزندهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر شادی و سرمستی، موهای وجودم را از سر خود کنار زدهام، به خدا قسم.
هوش مصنوعی: زمانی که به مقام والای محبوبیت در نظر خدا و مردم رسیدم، با خلوص نیت و ذکر خداوند به این مقام عروج کردم.
هوش مصنوعی: من هیچگاه به یاد بزرگترین سرور خویش، عزت نفس خود را فدای کسی نکردهام، به خدا قسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.