عشق او دریا و ما در وی صدف
از صدف گوهر طلب کن ای خلف
گوهر هر کس که باشد خوبتر
باشد او را بر یکی دیگر شرف
کی تواند بود گیلان همچو مصر
یا کجا باشد سقر مثل نجف
کشف و کشاف است ما را در نظر
کی بود چون کشف ما کشف کشف
گرچه دریا آبرو دارد ولی
غیر بادش نیست دریا را به کف
در پی نقش خیال این و آن
حیف باشد گر شود عمرت تلف
نعمت الله مجلسی آراسته
آمده رندان مست از هر طرف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پادشاهی کوست ایمان را کنف
پادشاهان را به جاه او شرف
تاج دین، بوالفضل ، شاه نیمروز
ناصر اسلام، نصر بن خلف
اوست امروز آن خلف اندر هدی
[...]
صِدتُ فی بغدادَ ظَبیاً قَد اُلِف
صُدغُهُ جیمٌ و ذا قَدٍّ اَلِف
سر بیندازم به دستار از پِیَش
غاشیهٔ سوداش دارم بر کَتِف
هَل عَشَقتُم نار اصحابَ الهَوی
[...]
جمله یک ذاتست اما متصف
جمله یک حرف و عبارت مختلف
آخر آدمزادهای ای ناخلف
چند پنداری تو پستی را شرف
چشمه های آب سرد از هر طرف
ناودان سبزه از جو چون صدف
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.