گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

هر در که به روی ما گشایند

حسن دیگری به ما نمایند

هر دم به پیالهٔ شرابی

ذوق دگرم همی فزایند

در میکده دلبران عیار

صد دل به کرشمه ای ربایند

رندان مستند و لاابالی

مستانه سرود می سرایند

دیدیم جمال ماهرویان

آئینهٔ حضرت خدایند

بینند همه که ما چه دیدیم

گر پرده ز روی بر گشایند

بزمی سازند هر زمانی

تا سید و بنده خوش برآیند

 
 
 
خاقانی

خاقانی اگرچه نیک اهلی

نااهلانت بدی نمایند

نیکان که تو را عیار گیرند

بر دست بدانت بر گرایند

زری که به آتشت شناسند

[...]

سعدی

الحق امنای مال ایتام

همچون تو حلال‌زاده بایند

هرگز زن و مرد و کفر و اسلام

نفس از تو خبیث‌تر نزایند

اطفال عزیز نازپرورد

[...]

حکیم نزاری

آن ها که همیشه با خدای اند

بی خویش روند و با خودآیند

نتوان گفتن که جمله اوی اند

نه ظن بود آن کزو جدای اند

آن قوم که بالغ اند و واصل

[...]

ابن عماد

اول به جفا بیازمایند

وآنگه ز در وفا درآیند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه