نعمت الله مظهر ذات و صفات
گه صفاتش می نماید گاه ذات
عارفی چون او در این عالم که دید
جمع کرده ممکنات و واجبات
او به او باقی و ما باقی به او
عمر جاوید است او را این حیات
او یک است و گر یکی گوید که دو
تو یکی می گو مگو آن تُرَهات
دُرد دردش دردمندانه بنوش
زانکه درد او تو را باشد دوات
می کنم علم معانی را عمل
کی پرستم صورت لات و منات
سالها باید که تا پیدا شود
همچو سید سیدی در کاینات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به خور مشغول دایم چون نبات
چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
خود چنین بر شد بلند از ذات خویش
خیره خیر این نیلگون بیدر کلات؟
یا کسی دیگر مر او را بر کشید
[...]
صاحب معراج و صدر کاینات
سایهٔ حق خواجهٔ خورشید ذات
ابر بر ناید پی منع زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
چون لبت از مصر کی خیزد نبات
کز نباتت میچکد آب حیات
دوستانت ز آب حیوان بینصیب
تشنگان جان داده نزدیک فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
چون لبت مصرکی خیزد نبات
کز نباتت می چکد آبِ حیات
دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب
تشنگان جان داده نزدیکِ فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.