هرکه او با ما در این دریا نشست
آبروئی یافت خوش با ما نشست
بر در میخانه مست افتاده ایم
هرکه آمد پیش ما اینجا نشست
از سر جان و جهان برخاست دل
بر در یکتای بی همتا نشست
در خرابات مغان مست و خراب
خوش بود با شاهد رعنا نشست
بزم رندان جنت المأوی بود
جاودان خواهیم در مأوا نشست
در سر هر کس که سودائی فتاد
کی تواند یک دمی از پا نشست
نعمت الله در همه عالم یکی است
بر سریر سلطنت تنها نشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بعد از آن در خیمهٔ تنها نشست
دل ازو برخاست ، در سودا نشست
این محبت هم نتیجهٔ دانشست
کی گزافه بر چنین تختی نشست
جان ما با ما در این دریا نشست
یار دریا دل خوشی با ما نشست
از سر هر دو جهان برخاست دل
بر در یکتای بی همتا نشست
در خرابات مغان ما را چو یافت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.