انسان کاملست که او کون جامعست
تیغ ولایت است که برهان قاطعست
صد جام خورده ایم و طلب می کنیم باز
بیچاره آن کسی که به یک جام قانعست
خورشید اگر چه روز منور کند ولی
مهریست عشق ما که شب و روز لامعست
مستان بزم ما چه بخوانند سِر عشق
روح القدس به ذوق ورا بزم سامعست
گفتم قبای گل بدرم در هوای او
اما نوای بلبل بیچاره مانعست
هر جا که دلبری به تو بنماید او جمال
نیکش ببین که آینهٔ صنع صانعست
گنجینه ایست ظاهر و گنجی است باطنش
سید به جان و دل به چنین گنج طامعست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.