من عین تو و تو عین وین عینین
یک عین بود ظهور او در کونین
هر گه که دو جام پر کنند از یک می
این هر دو یکی باشد و آن یک اثنین
جامی ز شراب خانه دارد رطلی
جامی دگر از می مصفای متین
هر چند که آب را نباشد لونی
چون در دو قدح کنی نماید لونین
در شمس و قمر نگر که روشن بینی
یک نور که رو نموده اندر عنین
گر سلطنت صورت و معنی یابی
شاهی گردی چو حضرت ذوالقرنین
زاهد به هوای جنتین و سید
باشد بیدات جنتینش سجنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به طور کلی درباره ی وحدت وجود و یکی بودن همه موجودات در ذات الهی صحبت میکند. شاعر بیان میکند که هر دو جامی که از یک شراب پر شدهاند، در واقع یکسان هستند و این مفهوم در مورد نور شمس و قمر هم صدق میکند که هرچند ظاهراً متفاوتاند، اما در حقیقت یک نور دارند. شاعر به این نکته نیز اشاره میکند که اگر کسی بتواند به عمق معنا و حقیقت دست یابد، مانند یک شاه بزرگ خواهد بود. از سوی دیگر، زاهدانی که تنها به بهشتهای دنیوی فکر میکنند، در واقع در زندان دنیا گرفتارند.
این شعر به نوعی توصیه به درک عمیقتر از واقعیت و پرهیز از ظاهرگرایی است.
هوش مصنوعی: من و تو در حقیقت یکی هستیم و این یکی ما را در جهان ظهور میدهد.
هوش مصنوعی: هر بار که دو جام از یک شراب پر کنند، هر دو جام به یک معنا و مفهوم تبدیل میشوند و آن معنا یکی است.
هوش مصنوعی: یک جام پر از شراب دارد و یک جام دیگر از می خالص و صاف.
هوش مصنوعی: هرچند که آب خود رنگ و نمایی ندارد، اما زمانی که در دو ظرف قرار گیرد، میتواند رنگهای مختلفی به خود بگیرد.
هوش مصنوعی: به خورشید و ماه نگاه کن، تا روشنایی را ببینی؛ نوری که در درون خود نمایان شده است.
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی قدرت و معنی زندگی هستی، مانند حضرت ذوالقرنین، فرمانروایی را به دست آور.
هوش مصنوعی: زاهد، به خاطر آرزوی بهشت، گاهی به چیزهایی وابسته میشود که ممکن است او را در معرض وسوسه قرار دهد. در واقع، در حالی که بهشت را میجوید، ممکن است به دامهایی بیفتد که او را از مسیر درست بازدارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باید که تو اینقدر بدانی بیقین
کان کو چو تویی برآرد از خاک زمین
ناخواسته داد آنچه بایست همه
ناگفته دهد هر آنچه آید پس از این
در راه یگانگی نه کفرست و نه دین
یک گام زخود برون نه و راه ببین
ای جان جهان تو راه اسلام گزین
با مار سیه نشین و با ما منشین
از کفر کشد زریر شیبانی کین
آباد کند زریر شیبانی دین
بر چرخ نهد زریر شیبانی زین
این مرتبت زریر شیبانی بین
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این
مردان سازند جای در خانه زین
باشند زنان خانه نشین همچو نگین
بر عکس بود کار من بی دل و دین
در خانه زین زن و منم خانه نشین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.