گنجور

 
شاهدی

گرچه دل ز آتش هجران تو داغی دارد

باز حال رخت از لاله فراغی دارد

همه شب شمع رخت روشنی دیده ماست

ای خوش آن کس که چنین چشم و چراغی دارد

ما و کوی تو و صوفی و بهشت و رضوان

هر کسی در خور خود میل به باغی دارد

پای در گل بودش یا بودش جان در تن

هر که چون لاله ز سودای تو داغی دارد

شاهدی چون به سخن بلبل باغ ارم است

کی کند گوش به فریاد که زاغی دارد

 
 
 
ناصر بخارایی

لاله از آتش سودای تو داغی دارد

غنچه از بوی خوشت تازه دماغی دارد

گلشن چشم من از خون جگر گلزارست

قامت سرو تو گر میل به باغی دارد

راه دل گر چو شب زلف تو باشد تاریک

[...]

قاسم انوار

هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دارد

دل ما در دو جهان بی تو فراغی دارد

هیچ جانیست که بوی تو بدانجا نرسد

بشنود نکهت آن هر که دماغی دارد

این همه قصه «احییت لکی اعراف » چیست؟

[...]

امیر شاهی

هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد

ساکن کوی تو از روضه فراغی دارد

من در این کوی خوشم، گرچه به جنت رضوان

مجلس خرم و آراسته باغی دارد

لاله بین چاک زده پیرهن خون آلود

[...]

میلی

باز دل چشم هوس در پی داغی دارد

باز پروانه ما رو به چراغی دارد

می‌رود بی‌سر و پا، سر به هوا، ناپروا

باز شوریده‌دل، آشفته دماغی دارد

عمرها پای طلب داشت به دامان شکیب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میلی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه