گرچه دل ز آتش هجران تو داغی دارد
باز حال رخت از لاله فراغی دارد
همه شب شمع رخت روشنی دیده ماست
ای خوش آن کس که چنین چشم و چراغی دارد
ما و کوی تو و صوفی و بهشت و رضوان
هر کسی در خور خود میل به باغی دارد
پای در گل بودش یا بودش جان در تن
هر که چون لاله ز سودای تو داغی دارد
شاهدی چون به سخن بلبل باغ ارم است
کی کند گوش به فریاد که زاغی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و داغی که به واسطه جدایی از معشوق دارد سخن میگوید. او با وجود این داغ، حال و هوای معشوق را زیبا و دلنشین توصیف میکند. همچنین به روشنی چشموچراغ معشوق اشاره میکند که شمع شبهای اوست. شاعر به نوعی میل و آرزو برای بهشت و باغها را در هر کس یادآوری میکند و در نهایت به این نکته میرسد که هر کسی به نوعی در معرض عشق و آرزو است، حتی اگر در شرایط سختی قرار داشته باشد. او همچنین به زیبایی معشوق و عدم توجه شاهدی به نالههای عاشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل من از دوری و جدایی تو سوخته و داغ دارد، اما حال و هوای تو همچون لالهای شاداب و سرشار از سرخوشی است.
هوش مصنوعی: هر شب، نور چشمان تو مانند شمعی در دل من میدرخشد. خوش به حال کسی که چنین نوری در چشمانش دارد.
هوش مصنوعی: ما و محل تو، و عابد، و بهشت و رضوان، هر کس به اندازه خودش تمایل به بهشتی دارد که مناسب اوست.
هوش مصنوعی: هر که به عشق تو دچار شده و دلی آتشین دارد، مانند لالهای است که در عشقش زخم و درد دارد، حتی اگر به ظاهر در زحمت و مشکل باشد.
هوش مصنوعی: شاهدی مانند بلبل که در باغ ارم سخن میگوید، چگونه میتواند به ناله و زاری زاغی که در آنجا هست، توجه کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لاله از آتش سودای تو داغی دارد
غنچه از بوی خوشت تازه دماغی دارد
گلشن چشم من از خون جگر گلزارست
قامت سرو تو گر میل به باغی دارد
راه دل گر چو شب زلف تو باشد تاریک
[...]
هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دارد
دل ما در دو جهان بی تو فراغی دارد
هیچ جانیست که بوی تو بدانجا نرسد
بشنود نکهت آن هر که دماغی دارد
این همه قصه «احییت لکی اعراف » چیست؟
[...]
هر کسی موسم گل گوشه باغی دارد
ساکن کوی تو از روضه فراغی دارد
من در این کوی خوشم، گرچه به جنت رضوان
مجلس خرم و آراسته باغی دارد
لاله بین چاک زده پیرهن خون آلود
[...]
باز دل چشم هوس در پی داغی دارد
باز پروانه ما رو به چراغی دارد
میرود بیسر و پا، سر به هوا، ناپروا
باز شوریدهدل، آشفته دماغی دارد
عمرها پای طلب داشت به دامان شکیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.