پر کن بدور لعل نگارم پیاله را
تا بشکنیم توبه هفتاد ساله را
گشتند منفعل گل و سنبل به رنگ و بوی
تا برفکند ماه من از گل کلاله را
دوران دون ببین که چو خواهیم جرعهای
پر میکند ز خون جگر جام لاله را
غیر از صبا چو نامه بری نیست سوی دوست
من هم دهم به باد هوا این رساله را
چون یافت شاهدی ره قانون عشق را
دیگر ز چنگ کی دهد آهنگ ناله را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به عشق و حال و هوای آن میپردازد. او از معشوقی میخواهد که پیالهاش را پر کند تا بتوانند توبههایی که سالها بر دوش داشتهاند را بشکنند. به تصویر کشیدن گل و سنبل و ماه، نشاندهنده زیبایی معشوق و تاثیر اوست. شاعر به دلتنگی و درد دل اشاره میکند و میگوید که بدون باد صبا، هیچ خبری از دوست نمیشود و او نیز این احساسات را به باد میسپارد. در نهایت، با اشاره به قانون عشق، از رهایی از درد و غمهای گذشته سخن میگوید.
هوش مصنوعی: بیا پیالهام را با شراب پر کن تا بتوانیم توبهای که هفتاد سال است کردهایم را بشکنیم.
هوش مصنوعی: گل و سنبل تحت تأثیر رنگ و بوی خود قرار گرفتند تا ماه من، که در اینجا به معشوق اشاره دارد، از گل سرخی که زینت بخش است، جدا شود.
هوش مصنوعی: به دوران پست و پایین نگاه کن که وقتی میخواهیم جرعهای بنوشیم، آن را با خون دل پر میکند و در واقع جانسوز است. جام پر از گل لاله به این شکل پر میشود.
هوش مصنوعی: به جز نسیم صبا، هیچکس نمیتواند نامهای به سوی دوست من ببرد، بنابراین من این نامه را هم به باد میسپارم.
هوش مصنوعی: زمانی که معشوقی پیدا شود که قانون عشق را نشان دهد، دیگر چه نیازی به صداهایی چون ناله و اندوه است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی به آب خضر نشان ده پیاله را
کز دل برون کنیم غم دیر ساله را
بلبل ز روی گل همه حرف جفا شنید
آه ار ورق بباد دهند این رساله را
هر دم شکفته تر شود از آه من رخت
[...]
ساقی به جلوه آر، می همچو لاله را
چون لاله برفروز جمال پیاله را
سر تا به پا چو نافه پر از مشک چین شود
گر با کمند زلف بگیرد غزاله را
دل را کنی ز تیغ جفا گر ورق ورق
[...]
مگذار بر زمین دل شبها پیاله را
از باده برگ لاله کن این داغ لاله را
نتوان ز من گرفت به عمر دراز خضر
کیفیت بلند شراب دو ساله را
ساقی چنان خوش است که گر می کمی کند
[...]
چشمت به خاک ریخته خون پیاله را
بخشیده توتیای نگه چشم لاله را
تا با خیال زلف تو پیوند کرده ام
پیچیده ام به رشته جان تار ناله را
از تاب درد کیست ندانم که نوبهار
[...]
کردم رقم بهکلک نفس مد ناله را
دادم به باد شعلهٔ شوقت رساله را
از سرمه چشم شوخ تو تمکینپذیر نیست
نتوان بهگرد، مانع رم شد غزاله را
از ره مروبه عیش شبستان این چمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.