گنجور

 
شیخ محمود شبستری

منشأ اعتزال شد جهنی

آنکه می​داشت شبهۀ وثنی

کرد شاگردی حسن ز اول

آخر از دین بگشت و کرد جدل

از صحابه هر آنکه باقی بود

کرد با وی بسی ز گفت و شنود

آخر از مجمعش برون راندند

هم به اجماع گمرهش خواندند

چونکه بشنید از او حدیث قدر

ملحد محض خواندش ابن عمر

همچنین ابن حارث و جابر

انس و عقبه، مالک و عامر

همه تکفیر این گره کردند

بس که این قوم را بیازردند

هیچ سودی نکرد تا که خطا

یافت شهرت ز واصل بن عطا

آخرالامر صاحب کشاف

در میان کلام حق به گزاف

هرزه​ها گوید او که لاتسأل

در صفات خدای عزو جل

فحش و دشنام و هجو سنی بین

با کلام خدای کرده قرین

بی اصولی که آن سماع کند

دینش از باطن انتزاع کند

جاهل کوربخت را بنگر

که به تقلید او شود کافر

نسخه​ای زان گرفته اندر بیش

خود ندانسته اهل مذهب و کیش

صرف و نحو و معانی است و بیان

خاصۀ او ز حصۀ ایمان

قدری چون سگی است دیوانه

در سرایت به خویش و بیگانه

حاش للّه چو بر سگی ساید

آدمی زاده سگ بچه زاید

که من او را نمی​کنم تکفیر

از سخن​هاش می​کنم تحذیر

گفته​های ورا همی جویم

پس به هفت آب و خاک می​شویم

علم او آب نیست، بل بول است

دفع ابلیس قول لاحول است

 
 
 
گلها برای اندروید
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]