گنجور

 
شیخ محمود شبستری

با وجود تو خود کدام وجود

کس عدم را نهاد نام وجود

ظاهر و باطن، اوّل و آخر

تو و غیری نه در میان ظاهر

بودِ هر بود با تو نابود است

وین چنین بوده است تا بوده​ست

هستی نیست با تو هستی نیست

نیستی هست تا تو هستی، نیست

جود عین وجود، باز وجود

عین جود است در مقام شهود

بودن بودها نمود تو بود

همه تا بود از آن نمود نمود

چیست اسم و صفات وحدت حق

اعتبارات هستی مطلق

هستی تست عین ماهیت

نیست با ذات شَین ماهیت

ذات هستی و وحدت است یکی

دل دانا در این نداشت شکی

باز بود و نمود تو یک چیز

نیست اندر میانه هیچ تمیز

فارق اندر میان نور و ظُلَم

چیست غیر از توهمات عدم

همۀ ممکنات را محفوف

در عدم همچو ظرف را مظروف

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode