بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین
الحمدللّه الذی نور قلوب الصادقین بهدایة العرفان و الایقان و ابصر عیون السالکین بمدارع القلوب و البرهان و صلی اللّه علی النبی محمد و آله الداعین الی المغفرة و الرضوان.
شکر و سپاس مر آن رئوف رحیمی را که موجودات را از ظلمت خانۀ نابود به صحرای وجود آورد و سوختگان آتش فراق را به زلال وصال کرم بنواخت و سرگشتگان محبوس سجن عناصر اربعه را به شراب فیض و تجلی از نار مطلعۀ بر قلوب ایمن گردانید.
اما بعد بدان ای عزیز که کمال محبت ازلی که «یحبهم» عبارت از آنست با این ضعیفان بیچاره بود که «انّا عرضنا الامانة علی السّموات و الارض» اشاره بدان است،تا ایشان از ذوق این خطاب در شوق «یحبّون» آیند و خود را شناسند، چنانکه آن عارف مشتاق گفت که کوشش با کشش همخانه است و طالب کشش بی کوشش بیگانه است و «من عرف نفسه فقد عرف ربه» گواه است بی کوشش کار کشش تباه است و این خود منقول است از جمیع انبیاء واولیاء علیهم السلام که اوّل چیزی که واجب بر مکلف عاقل است شناخت حضرت عزت است و این معرفت بر پنج قسم است: معرفت احکام است و معرفت افعال و معرفت اسماء و معرفت صفات و معرفت ذات.
امّا معرفت احکام آنست که «واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین». و این معرفت درست نشود الا به منع نفس و ترک هوی، و منع نفس و ترک هوی دست ندهد الا به ترک محبت دنیا از آن سبب که «حب الدنیا رأس کلّ خطیئة». و هر چیز که تعلق به جسم دارد و به طبیعت مستولی است آن دنیا است اگرچه لباس فقر داشته باشدو حب جاه بندی قوی است قال اللّه «تلک الدار الآخرة نجعلها للذّین لایریدون علواً فی الارض و لافساداً و العاقبة للمتقین».
و هیچ بندی سالک را قویتر از حب جاه و قبول خلق نیست و چون سالک از این ورطه عبور کند دیدۀ دل به نور عقل منور گردد، از آن سبب که عقل در حجاب نفس است و نفس در بند هوی و چون حجاب مرتفع شود آنگاه در هر چه نظر کند در آن آیتی از آیات حق مشاهده نماید. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود که «مانظرت فی شیء الا و رأیت اللّه فیه». و به زبان حال از جمیع ذرات کاینات به گوش هوش آن رسد که «انا للّه و انّا الیه راجعون».
آنگاه مقام عبودیت است و چون سالک به قدم عبودیت بر قانون طریقت ملازمت نماید، اسماء را در افعال مشاهده فرماید و حقیقت «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انّه الحق» بداند.
ای درویش ترکیب قالب انسانی خلاصه و زبدهٔ حقیقت عالم کبیر است و درعالم صغیر که وجود انسانی است به ازاء هر جزوی و حالی از عالم کبیر رقمی است. و چون سالک را طلب این شناخت پیدا شود چهار حجاب از پیش دیدهٔ روح بر باید داشت تا روح به دیدهٔ اِلهی مشاهدهٔ وجود خود کند: محبت مال و محبت جاه و تقلید و معصیت. و عوض این چهار چهار مقام اختیار باید کرد: توبه و تجرد و یقین و اخلاص. آنگاه تجلی الوهیت بر آینهٔ احکامی و افعالی و اسمائی جلوه کند، عاشق از تاب سبحات جلال احدیت من غیر اشاره محو شود و از کثرت موهوم خلاص یابد، شعر:
موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست
هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است
زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست
و این مقام بس بلند است و این معلوم است که قدر آفتاب را آینه داند و آن کس که او در احکام مصطفوی، صلّی اللّه علیه و آله سلم به تقوای با استقامت قیام ننماید اگر از این مقام دم زند مدعی و کذاب بود. از استقامت بر احکام رسول(ص) و تقوای با استقامت نوری از عالم غیب پیدا شود که حق از باطل جداگردد.
و در شناخت حق چهار تکبیر بر خلق باید گفت و از حلال و حرام درگذشت و پای قناعت و رضا در دامن تسلیم کشیدو هرچه جز دوست باشد از آن اِعراض کرد و بر او اعتراض نکرد و از ذات به عقل و فکر سخن نگفت.
ای درویش هیچ عملی بکار نیاید الا جلاء دل و جلاء دل به تقوی ودوام ذکر و نفی خاطر است از هر نیک و بد که در خیال و فکر آید از آنکه نماینده اوست و ببیننده دل. و دل دل نباشد تا شکستگی در وی پیدا نشود، قال النّبی(ص): «کلّمنی ربّی بثلاث کلمات: اذا احببت عبداً اجعل فیه ثلاث علامات، اجعل قلبه محزوناً ونفسه سقیمة و یدیه خالیةً من حطام الدنیا؛ و اذا ابغضته اجعل فیه ثلاث علامات، اجعل قلبه مسروراً و نفسه صحیحة و یدیه مملوّةً من حطام الدنیا».
ای عزیز هرچند تقوی بیشتر آینۀ دل روشنتر گردد و آثار تجلیات کبریا و عظمت بیشتر تابد بر دل، که «أنا عند منکسرة قلوبهم و مندرسة قبورهم». و نشان دل شکسته آن باشد که چهار چیز بر او خوار باشد: دنیا و خلق و نفس و شیطان و قبر مندرس گشته، قالب وجودی باشد که به سنت مصطفوی و محبت مرتضوی و ائمّۀ هدی علیهم السّلام قیام داشته باشد و هر که را از خود خبر است داند که مجاهدۀ نفس فایده دهندۀکار اوست، کما قال اللّه تعالی: «والذّین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا».
و اول راهی که بر مخلص سالک روشن گردد نیکی و بدی کار او باشد و نگاهداشت او از هر شری، چنانکه مصطفی(ص) خبر داد از این مقام که: «ربّنا ارنا الحق حقاً و ارزقنا اتّباعه و ارنا الباطل باطلاً و ارزقنا اجتنابه». و آنگاه مأمور گردد به امر بعینه، و این طلب را دوام ذکر و دوام نفی ماسوی اللّه باید کرد. و چون در ذکر کردن آید شرط است که هرچیز که در خاطر آید به «لا اِله» دفع کند و به «الّا اللّه» اشارت حق نماید، یعنی هیچ چیز نمیخواهم الا حق و چون از دل بدین ذکر غشاوه برخیزد دل جام جهان نمای گردد، رباعی:
مقصود وجود جن و انس آینه است
منظور نظر در دو جهان آینه است
دل آینۀ جمال شاهنشاهی است
این هر دو جهان غلام آن آینه است
آنگاه هر صفت که بر او غالب باشد، صورت حیوانی بدان صفت مشاهده نماید. چنانچه از حرص دنیا مور و موش بیندو از شهوت خوک ملاحظه سازد و بیند و از غضب سگ به خاطر آرد و از اکل، بهیمه و از سباع و بهایم چیزی مناسب آن بیند.
و چون سالک بیند که با او از اینها اثری در ظاهر و باطن باقی است از خود برحذر باشد که هنوز با خطر است و غشاوۀ دل باقی است؛ به ذکر و تجرد ظاهر و نفی خاطر ملازمت نماید تا به سر حد انسانیت برسد و از هر عملی نوری مشاهده کند و آن نور چون ضوئها ولوامع باشد چون برق جهنده، و نشان آن آن باشد که وجل دل پیدا شود و بعد از آن نور شیخ بیند بطیء الزّوال و بدان وَجَلِ دل ساکن شود بعد از آن چراغ و شمع و قندیل وستاره و شمس و قمر و انواع علویّات بیند، اما اگر ماه نیمه بیند داند که دل او بدان مقدارروشن شده است.
بعد از آن در باطن صدا شنود که آن صدا نفسانی یا قلبی و یا ملکی و یا حقّانی باشد؛ امّا نفسانی تعلق به مناهی دارد و معلوم است، اما قلبی متعلق است به انواع تجرد از امتناع خلق؛ اما ملکی مشتمل است بر ارادت عبودیت؛ اما حقانی متعلق است به اسرار نامتناهی و علم لدنی که «وعلمناه من لدنا علما». رباعی:
ای کرده غمت غارت هوش و دل ما
درد تو شده خانه فروش دل ما
سری که مقدّسان از او محرومند
عشق تو فرو کوفت به گوش دل ما
بعد از اینها کشف روحی بود از مشاهدۀ هشت بهشت و هفت دوزخ و مشاهدۀ ارواح انبیاء و اولیاء علیهم السلام و شنودن آواز هاتف غیبی و شنودن کلام ربّانی بی واسطه و به واسطه؛ اما به واسطه چنانچه حضرت موسی را به واسطۀ شجرۀ مبارکه بود که «انّی أنااللّه ربّ العالمین»؛ و بی واسطه چنانچه «و کلّم اللّه موسی تکلیما» بدان ناطق است.
اما چون اماره به ریاضت لوامه شود نور ممزوج با دود بیند. چون ملهمه گردد نور سرخ مشاهده نماید بعد از آن زرد، پس از آن سفید و آن از پاکی دل باشد.
اما چون نور روح بر قلب تابد نوری پیدا شود چنانکه آفتاب در آینه تابد و نظر را طاقت نظارۀ او نبود. بعد از آن چون روح با صفای دل امتزاج یابد نور سبز بیند. اما حضرت قدس خودرا در عالم ارواح جلوه دهد مشاهده به ذوق شهود آمیز و اگر بی واسطۀ ارواح در شهود آید عاشق چنان فنا یابد که او را نه اسم ماند و نه رسم، اینجا فنای من لم یکن و بقای من لم یزل بود که «لاصباح عنداللّه و لامساء» رباعی:
اینجا که منم نه بامداد است و نه شام
نه ترس نه امید نه جا و نه مقام
آنگاه تخلّقوا باخلاق اللّه
یک نقطه بود چودایره گشت تمام
و باشد که به هزار و یک اسم تجلی کند بر عارف که اگر از آن یک تجلی بر عالم کند همۀ اشیاء به یک بار نیست شوند.
اما سالک باید که فاروق بود که تجلی روحی نیز بود اما تجلی روحی را نیز نشان آن بود که مستی تولد کند و بسیار سالک بود که فرق نتواند کرد و در آن حال به هستی مستی کند و کار او هبا شود.
و نشان تجلی حقانی آن بود که عجز و فنا تولد کند و هرچه بیشتر شود بیشتر خواهد، شعر:
گر در نفسی هزار بارت بینم
در آرزوی بار دگر خواهم بود
و حضرت مصطفی(ص) از برای چه فرمود که: «قل ربّ زدنی علما یا دلیل المتحیّرین».
اما آن تجلی صوری که قسمتی از آن به یوسف داد که انبیازادهها در پیش او به سجده افتادند، اگرچه اللّه تعالی از صورت منزّه است اما از برای اطمینان دل عارف چنان نماید.
و سالک باید که از محبوب استعانت نماید تا او را از او بستاند تا قابل تجلیات ذاتی شود، آنگاه از هر ذرۀ وجود او آواز اناالحق و سبحانی برآید و باید که در این مقام انانیّت او رفع و فانی شود که تو نه اوئی ولیکن همه اوست، نظم:
معنی هو با تو بگویم که چیست
دوست یکی و جز از او هیچ نیست
و چنانچه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از این تجلیات بی واسطه خبرداد و فرمود که :«أنا الکلمة التی بها تمت الامور و دهرت الدهور، أنا سبب السموات، أنا وجه اللّه الذی توجهتم الیه، أنا جنب اللّه الذی فرطتم فیه، أنا الدهر... السموات و الدهور، أنا سبت السّبوت، أنا من اللّه بمکان اذا کنت به فأناهو». و آن تجلی جمال بود و چون تجلی جلالی آید هم از آن حضرت است علیه السلام: «الهی تری حالی و فقری و فاقتی و انت مناجات الخفیّة تسمع».
ای عزیز از این بحر بیپایان هر دم موجی دیگر پیدا میشود اما از این دولت چهار طایفه بیخبرند: قُرّاءِ بدخو و مدعیان متصوفه و حکمای فلاسفه و زاهدان خودنمای، که اگر رمزی از این حرف شنوند او را طامات و تسویلات نام کنندو این مقامات را ندانند الا موحدان متقی با استغنا و متقی با استغنا آن باشد که اگر آسمان زمین گردد و زمین آسمان، یک مو بر اعضای او مبدل نشود، شعر:
گر نماند از دیو و از مردم اثر
از سر یک قطره باران درگذر
هشت جنّت نیز اینجا مرده است
هفت دوزخ همچو یخ افسرده است
نه آنکه به هر لقمه نانی شبهه ناک دست دراز کند و پیش اهل دنیا افشای راز نماید به غیر معلوم. اما در هر زمانی از این طایفۀ عارفان سرمست هست که خود را فدای درگاه لایزال کنند و از روی وجد و عشق گویند، مثنوی:
اقتلونی اقتلونی یا ثقات
ان فی قتلی حیاتا فی حیات
شعر:
آن را که بار دادند دربارگاه وصلش
در هر زمان نیاید در هر مکان نگنجد
اما سبب تحریر این رمزها و اشارت بدین رازها آن بود که جمعی غولان دیوسیرت آدمی صورت پیدا شدهاند که ضال و مُضلّند و به حرفی چند که از زبانها به گوش ایشان رسیده و به دل نفهمیدهاند اهل ایمان را گمراه میکنند از بهر جاه و مال دنیا، شعر:
ناپخته ز سوز معرفت خامی چند
بدنام کنندۀ نکونامی چند
بگرفته به طامات الف لامی چند
نارفته ره صدق و صفا گامی چند
و بعضی دیگر به ظنّ و قیاس عقلی راه میروند و نمیدانند که عقل را فروغی نیست الا در متابعت احکام نبی(ص)؛ آنقدر هست که بدو در عبودیت استوار شوند و از تراکم شکوک و تسانح توهمات و احتمالات خلاصی یابند و اگر شخصی بیمتابعت شرع مطهر از مراتب کشف و عیان دم زند صاحب زندقه و الحاد و جامع فساد و افساد است. و در تجلیّات عقل را مدخل نیست، آنجا جز حق نیست و اکثر فلسفیان حلولی و ملحد باشند ونفی معجزات انبیاء و کرامات اولیاء کنند و خود را عارف حقیقی دانند به هوی و هوس، قال اللّه تعالی: «وان تطع اکثرمن فی الارض یضلّوک عن سبیل اللّه ان یتبعون الاالظن و ان هم الایخرصون». لعنت خداو اولیای خدا بر آن فرعونی باد که بی تقوی دم از عشق حقیقی زند.
ای درویش بدان که اول ایمان است، بعد از آن عبادت مقرونۀ بدان بعد از آن زهادت متصلۀ بدانها، بعد از آن معرفت حاصله از تحقق آن درجات ثابته، بعد از آنها همه ولایت که نتیجۀ مذکور است.
وولایت را مراتب است، اعلای آن نبوت است و میوۀ نبوت امامت است، و بعد از آن دو مرتبه هر چند که تشابه و تماثل و امتناع و تجرد و اخلاص بیشتر ورزد بدان دو مرتبه ثابتتر ولایت بلندپایهتر.
اما ایمان حقیقی آن بود که لا اله الّا اللّه رادرست بگوید به شروطی که در اصول ایمان متمم این کلمه باشد ودر این کلمهٔ طیبه چون لا را گوید باید که تجرد ظاهر داشته باشد تا نفی به لا از او درست تواند شد؛ و در اله باید که تفرید باطن رعایت نماید و تفرید باطن ترک مال و جاه و جمیع شواغل است؛ و چون الا بگوید باید که رسمهای خلق از خود دور کند، و چون اللّه گوید قطع نظر از صفات کند، و این اقصی درجات ایمان است.
بعد از ایمان عبادت است و عبادت اتباع اوامر و نواهی حق تعالی باشد که «وماخلقت الجن والانس الا لیعبدون». و هیچ عبودیت ورای آن نباشد که به عبودیت هستی نیفزاید و مستی نکند، مثنوی:
تو مکن یک ساعت اینها را رها
پس مکن طاعات خود را پر بها
تو به طاعت عمر خود میبر بسر
تا سلیمان بر تو اندازد نظر
گر تو محبوب سلیمان آمدی
هرچه گویم صد دو چندان آمدی
بعد از آن عبادت اقتضای زهادت کند و زهد حقیقی بی رغبتی بود از هر چیز که میل جسم و طبیعت بدان باشد و طاعت نه به امید بهشت و ترس از دوزخ کند.
و باید که اول قدم بر کونین نهد و در دوم قدم خود را فراموش کند که «الآخرة حرام علی اهل الدنیا و الدنیا حرام علی اهل الآخرة و کلاهما حرامان علی اهل اللّه».
آنگاه از این زهد معرفت پیدا شود و شرط معرفت آنست که سرور اولیاء علی مرتضی فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً». یعنی عارف آن بود که مشاهدۀ اشیاء به عین الیقین کند و ایمان راعیان گرداند چنانچه حضرت رسول(ص) از حارثه پرسید که: «کیف اصبحت یا حارثة؟ قال اصبحت مؤمناً حقّاً. قال(ص) انّ لکلّ حقٌ حقیقةً فما حقیقة ایمانک؟ قال اعرضت نفسی عن الدنیا و اسهرت لیلی و اظمأت نهاری کأنیّ انظر اهل الجنّة فی الجنّة یتزاورون و اهل النار فی النار یتواقدون. قال قداصبت فالزم بعده معبودک».
کس به این مقام نرسد الا به ترک لذت طبیعت و ترک قیل و قال و رضا دادن به قضا و دوام ذکر و مراقبه و مراعات تقوی و استغناء. آنگاه مراتب ولایت نمایان شود و ولی مطلق آن باشد که او را علم لدنی بی واسطه باشد عبدیت خاص و اسماء جامع یعنی اسماء صفات و ذات. اگرچه هر ولی حامل اسمی بود اما ولی کل مظهر اسم جامع است یعنی مظهر اسم اللّه است که همۀ اسماء در آن مندرجاست و این چنین ولی حاضر و غایب است. حاضر است پیش اهل حضور، غایب است از نظر اهل پندار و غرور.
ای عزیز اولیاء را جز اولیاء ندانندو عارف را جز زاهد نشناسد و زاهد را جز عابد و عابد را جز مؤمن درنیابد و اولیا را باید که هم ایمان و هم عبادت و هم زهادت و هم معرفت باشد.
ای عزیز کمالاتی که مجموع خلق را باشد باید که اولیاء را بُوَد و اولیاء را جز خدا و اولیاء نشناسد که «اولیائی تحت قبابی لایعرفهم غیری».و ایشان شوریده مقال و بیتکلف باشند بجهت اینکه ایشان آنچه از حق آید همان کنند این جماعت خضر صفاتند که آنچه کنند خلاف عادات و رسوم خلق کنند چنانچه حضرت رسول خدا(ص) فرمود: «ربّ اشعث اغبر ذی طمرین لایؤبه له لو اقسم علی اللّه لأبّره». فرمود که ایشان گردآلود و ژولیده موی میباشند، نگفت که اهل جاه و طامع دنیا.
ای عزیز اگر عمر خود را فدا کنی در طلب این مردان، نجات تو در آن باشد. این مردان را نتوان شناخت الّا به صفای دل و شکستگی نفس، از آنکه خود را ننمایند مگر به امرحق که در رسد به آن کس که قابل محبت حق باشد:
من نه آن نورم که آلایم به هر تر دامنی
تا رفیق خود نیابم کی به هر کس دم زنم
***
در راه خدا دو کعبه آمد حاصل
یک کعبۀ صورت است و یک کعبۀ دل
تا بتوانی زیارت دلها کن
کافزون ز هزار کعبه آمد یک دل
تحریر این رساله بدین سبب بود که سالک خود را بدین آینه مقابل سازد که اگر در خود چیزی یابد در طلب زاید کوشد و اگر در آینۀ خود از این نموداری نبیند ترک مباهات کند که گفتار وراءِ کردار و کردار وراءِ گفتار است و اخلاص غیر همۀ اینها. الحمدللّه ولی التوفیق و صلی اللّه علی الدلیل لخیر الطریقو آله المعصومین بالتحقیق.
تمّت هذه الرّسالة موسومة بمراتب العارفین شیخ الدلیل محمود الشبستری قدس روحه فی ید اسداللّه معین العلماء فی احدی و عشرین من شهر رمضان سنة ۱۳۰۷.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن، دعا و ستایش خدایی را شامل میشود که دلهای جویندگان حقیقت را روشن میسازد. نویسنده به توصیف مراحل سیر و سلوک روحانی میپردازد و تاکید میکند که اولین و مهمترین مرحله شناخت خداست که بر پنج قسم تقسیم میشود: شناخت احکام، افعال، اسماء، صفات و ذات.
او به بررسی موانع روحانی، مانند حب دنیا و جاه میپردازد و یادآور میشود که عبودیت و مخالفت با نفس، از اصول رسیدن به حقیقت است. همچنین به لزوم خلوص نیت و توبه اشاره میکند و بر اهمیت اطاعت از احکام الهی و پیروی از مسیری که انبیاء و اولیاء تعیین کردهاند، تاکید میکند.
نویسنده بیان میکند که در نهایت، با خلوص و مجاهدت در راه خدا، سالک به مشاهده تجلیات الهی دست مییابد و از دنیا و طبیعت منفصل میشود. او به عالیترین مقام انسانی اشاره دارد که در آن انسان خود را با خداوند یکی میبیند و از خود بیخبر میشود. پایان نامه به اهمیت عمیق روحانی و خصوصیات اولیاء خدا میپردازد و به خواننده این نکته را یادآور میشود که شناخت حقیقی از طریق تلاش، تقوا و ایمان به دست میآید.
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده مهربان و به یاری او شروع میکنیم.
هوش مصنوعی: سپاس خداوندی را که دلهای راستگویان را با روشنی هدایت و شناخت پر کرده و دیدههای عابدان را با راههای قلب و برهان روشن ساخته است. درود بر پیامبر محمد و خاندان او که مردم را به سوی بخشش و رضایت الهی میخوانند.
هوش مصنوعی: حمد و سپاس خدای مهربان و رحیم را که موجودات را از تاریکی و نابودی به دنیای وجود آورد و کسانی را که از جدایی رنج میبردند، به نعمت وصل و بخشش خود سیراب کرد. همچنین، سرگردانانی را که در بند عناصر چهارگانه گرفتار شده بودند، با فیض و روشنایی خود آرامش بخشید و قلبهایشان را از آتش غم ایمن ساخت.
هوش مصنوعی: بدان ای عزیز، کمال محبت ازلی در این است که به ضعیفان و بیچارگان محبت داشته باشد. این موضوع اشارهای دارد به این که ما امانت را به آسمانها و زمین عرضه کردیم، تا این افراد از لذت این خطاب به شوق بیایند و خود را بشناسند. چنانکه عارفی مشتاق گفته است که کوشش و کشش به همراه یکدیگر در کنار هم هستند و کسی که بدون کوشش به دنبال کشش باشد، با آن بیگانه است. همچنین، "هر کس خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است"، که این نشان میدهد بدون کوشش، کشش به هدر میرود. این موضوع مورد تأکید تمامی انبیاء و اولیاء است که اولین چیزی که بر انسان عاقل لازم است، شناخت حضرت عزت است. این شناخت شامل پنج نوع است: شناخت احکام، شناخت افعال، شناخت اسماء، شناخت صفات و شناخت ذات.
هوش مصنوعی: شناخت درست احکام دینی به این معناست که «خدای خود را عبادت کن تا یقین به تو برسد». این شناخت تنها با کنترل نفس و ترک هوس به دست میآید، و کنترل نفس و ترک هوس نیز بدون قطع علاقه به دنیا ممکن نیست، چرا که «عشق به دنیا سرمنشأ هر خطایی است». هر چیزی که به جسم و طبیعیات وابسته است، آن دنیا به حساب میآید، حتی اگر در لباس فقر باشد. همچنین، علاقه به مقام و اعتبار نیز بسیار قوی است. خداوند میفرماید: «این خانه آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین نه خواهان برتری هستند و نه فساد، و عاقبت از آن پرهیزگاران است».
هوش مصنوعی: هیچ چیزی نمیتواند روحجو را بیشتر از تمایل به مقام و پذیرش دیگران تحت تأثیر قرار دهد. اما زمانی که فرد از این گرفتاری عبور کند، دلش با نور عقل روشن میشود. دلیل این امر آن است که عقل در پس حجاب نفس پنهان است و نفس به خواستهها و تمایلات مادی وابسته است. هنگامی که این حجاب برداشته شود، فرد در هر چیزی که نگاه کند، نشانهای از نشانههای خداوند را خواهد دید. امام علی (ع) فرمودند: «در هیچ چیزی نگاه نکردم مگر اینکه خدا را در آن دیدم». همچنین، تمام ذرات جهان به گوش جان، فریاد میزنند که «ما از خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم».
هوش مصنوعی: در این مرحله مقام بندگی است و زمانی که سالک با قدمهای بندگی به قوانین طریقت پایبند باشد، نامها و ویژگیها را در اعمال خود مشاهده خواهد کرد و حقیقت این آیه را درک خواهد کرد که میفرماید: "ما نشانههایمان را در جهان و در وجود خودشان به آنها نشان خواهیم داد تا روشن شود که آن حق است."
هوش مصنوعی: انسان، مظهر و خلاصهای از حقیقت بزرگ عالم است و هر قسمت و حالتی از او معادل یک بخش از آن عالم بزرگ میباشد. برای آنکه فردی به درک صحیح این حقیقت نائل آید، باید چهار مانع از پیش چشم روح برداشته شود تا او وجود خود را با دیدی الهی ببیند: عشق به مال، عشق به مقام، تقلید از دیگران و ارتکاب گناه. به جای این چهار مورد، باید چهار مرحله انتخاب کرد: توبه، بیرغبتی به دنیا، یقین و خلوص نیت. سپس جلوهای از الوهیت بر آینهای از احکام، آثار و نامها خود را نشان خواهد داد و عاشق از تابش جلالِ یکتایی دچار حیرت خواهد شد و از کثرتهای نادرست رهایی خواهد یافت.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی به عنوان وجود حقیقی جز ذات خداوند وجود ندارد. ما فقط صفاتی هستیم و این صفات جدا از ذات خدا نیستند.
هوش مصنوعی: هر جایی که تو با انگشت اشاره کنی، نشانهای از حقیقت و واقعیت وجود دارد. این به این معنا نیست که مشخص است کجا حق وجود دارد و کجا ندارد.
هوش مصنوعی: این مقام بسیار ارزشمند و برجسته است و مشخص است که تنها کسی که به مقام آفتاب دست یافته، میتواند ارزش آن را در آینه ببیند. کسی که در پیروی از دستورات پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد (ص)، با تقوا و ثبات قدم عمل نکند، اگر به این مقام ادعا کند، در واقع دروغگو و مدعی خواهد بود. از پایبندی به دستورات پیامبر و تقوای واقعی، نوری از عالم غیب ظهور میکند که حقیقت را از دروغ تشخیص میدهد.
هوش مصنوعی: برای شناخت حقیقت، باید چهار بار تکبیر گفت و از مسائل حلال و حرام گذشت. همچنین باید قناعت و راضی بودن را در دامن تسلیم نگه داشت و از هر آنچه غیر از دوست است، دوری کرد و در مورد آن شکایت نکرد. همچنین نبایست در مورد ذات، با عقل و فکر سخن گفت.
هوش مصنوعی: هیچ عملی برای درویش سودمند نیست جز پاکسازی دل. پاکسازی دل به تقوی و یادآوری مداوم خدا و دور نگهداشتن ذهن از هر اندیشه نیک و بد ارتباط دارد، چرا که آنچه در دل است نمایانگر درونیات انسان است. دل هرگز نمیتواند دل باشد مگر اینکه در آن نشانهای از شکستگی و آسیب وجود نداشته باشد. پیامبر (ص) فرمودهاند: «پروردگارم با سه کلمه با من سخن گفت: هنگامی که بندهای را دوست دارم، در او سه نشانه قرار میدهم: دلش غمگین، نفسش بیمار و دستانش از داراییهای دنیا خالی است؛ و هنگامی که او را ناپسند میدارم، در او سه نشانه قرار میدهم: دلش شاد، نفسش سالم و دستانش پر از داراییهای دنیا است».
هوش مصنوعی: هرچند تقوی باعث میشود که دل بیشتر روشن شود و جلوههای عظمت الهی بر آن تابیده شود، اما نشانه دل شکسته این است که چهار چیز برای او بیارزش میشود: دنیا، مردم، نفس و شیطان. این دل همچون قالبی است که به سنت پیامبر اکرم (ص) و محبت امام علی (ع) و سایر ائمه هدی (ع) توجه دارد و هر کسی که خود را میشناسد، میداند که مجاهدت با نفس برای او سودمند است. همانطور که خداوند در قرآن فرموده است: «و کسانی که در راه ما تلاش کنند، حتماً آنها را به راههای خود هدایت خواهیم کرد».
هوش مصنوعی: اولین راهی که برای سالک روشن میشود، درک نیکی و بدی اعمالش است و باید از هر شر و ناپاکی دوری کند. همانطور که پیامبر(ص) فرمودهاند: «خداوندا، حق را به ما نشان بده و توفیق پیروی آن را عطا فرما و باطل را نیز به ما نشان بده و ما را از آن دور کن». بعد از این مرحله، سالک باید به یک عمل خاص مأمور شود و برای گسترش این طلب باید دائم ذکر بگوید و از غیر خدا دور بماند. وقتی به ذکر مشغول میشود، باید هر چیز که به ذهنش میآید را با «لا اله» دفع کند و به «الا الله» اشاره کند، به این معنا که هیچ چیزی جز حق نمیخواهم. وقتی از دل با این ذکر غشایی برداشته شود، دل او به چشم جهانی نمایان تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: وجود جن و انسان به نوعی به آینهای شبیه است که در آن حقایق و معانی جهان منعکس میشود. در واقع، هدف و منظور اصلی در این دو جهان، تماشای انعکاس آن حقایق و معانی است.
هوش مصنوعی: دل، مانند آینهای است که نشاندهنده زیبایی سلطنت و majesty است. این دو جهان، یعنی جهان مادی و معنوی، خدمتگزار و تابع آن آینه هستند.
هوش مصنوعی: هر ویژگیای که بر فردی مسلط باشد، او را به شکل حیوانی خاص مینمایاند. به عنوان مثال، اگر فردی حریص به دنیا باشد، ممکن است به شکل موریانه یا موش دیده شود. اگر به شهوت مبتلا باشد، ممکن است مانند خوک به نظر برسد. از طرف دیگر، اگر فردی غضبناک باشد، ممکن است به شکلی شبیه به سگ دیده شود و در صورت برخورد با مسائل مربوط به غذا و خوراک، مشابه به حیواناتی مانند بودن و یا شکارچیان نمایان گردد.
هوش مصنوعی: هنگامی که سالک ببیند که هنوز آثاری از خود در ظاهر و باطن دارد، باید از خود مراقبت کند زیرا هنوز در معرض خطر است و دلش دچار غفلت است. او باید به ذکر خداوند و دوری از مشغلههای ذهنی بپردازد تا به مراحل انسانیت برسد و از هر عمل نوری ببیند. این نور مانند نوری شدید و درخشان خواهد بود که نشاندهنده آن است که ترس و اضطراب در دلش به وجود آمده است. بعد از آن، نورهایی مانند چراغ، شمع، قندیل، ستاره، خورشید و ماه را میبیند؛ اگر او فقط نور ماه را ببیند، این نشاندهنده این است که دلش به همین مقدار روشن شده است.
هوش مصنوعی: پس از آن، درونی صدایی شنیده میشود که ممکن است ناشی از نفس، قلب، فرشته یا حقیقت باشد. صدای نفسانی به کارهای ناپسند مربوط میشود و به خوبی مشخص است. صدای قلبی به نوعی از خلوص و دوری از خلقت مرتبط است. صدای ملکی نشاندهنده اراده خدمت و بندگی است. در حالی که صدای حقیقت به اسرار بیپایان و علم الهی مربوط میشود که در آیهای اشاره شده «و به ما از جانب خود علمی آموخت».
هوش مصنوعی: ای کسی که غمت باعث شده عقل و دل ما را برباید، درد تو باعث شده که دل ما همچون خانهای به فروش برسد.
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری بر دل ما تأثیر گذاشت که حتی مقدّسان نیز نتوانستهاند به آن دست یابند.
هوش مصنوعی: پس از این موارد، نوعی تجربه معنوی حاصل شد که شامل مشاهده هشت بهشت و هفت دوزخ، دیدن ارواح پیامبران و اولیاء است. همچنین فرد قادر به شنیدن صدای ناشناخته و کلام خداوند به طور مستقیم و غیرمستقیم بود. در حالت غیرمستقیم، مانند زمانی که حضرت موسی به واسطه درخت مبارک خداوند را میبیند که میفرماید: «من هستم الله، پروردگار جهانیان» و در حالت مستقیم به گونهای که خداوند به حضرت موسی سخن گفت.
هوش مصنوعی: اما زمانی که نشانهای از ریاضت در درون انسان پیدا شود، نور را به همراه دودی مشاهده میکند. پس از آنکه به مرحله الهام میرسد، نور سرخی را میبیند و سپس به زرد و بعد به سفید تبدیل میشود و این تغییرات به خاطر پاکی دل اوست.
هوش مصنوعی: زمانی که نور روح بر قلب انسان بتابد، نوری آشکار میشود مشابه تابش آفتاب بر آینه که چشم نمیتواند به طور مستقیم به آن نگاه کند. سپس وقتی روح با دل خالص ترکیب شود، نوری سبز دیده میشود. در این حالت، حضور مقدس خود را در عالم ارواح نشان میدهد و مشاهده آن با حس شوق و عشق همراه است. اگر این نور بدون واسطه ارواح نمایان شود، عاشق در چنین حالتی به گونهای متصل میشود که دیگر نه نامی از او میماند و نه نشانی. در این مقام، فنا به معنای ناپدید شدن در وجودی که نیست و بقا به معنای ماندگاری در وجودی که همواره هست، به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: این مکان که من در آن هستم نه صبح است و نه شب، نه احساس ترس دارم و نه امیدی، نه جایی برای استراحت و نه موقعیتی مشخص.
هوش مصنوعی: زمانی که از ویژگیهای اخلاقی خداوند بهرهمند شوید، مانند این است که نقطهای بود که وقتی به دور تبدیل شد، همه جا را پر کرد.
هوش مصنوعی: ممکن است به هزار و یک شکل و نام بر عارف ظاهر شود، به گونهای که اگر یکی از آن تجلیات بر جهان ظهور کند، همه چیز به یکباره تغییر کند.
هوش مصنوعی: اما مسافر باید بینش و آگاهی داشته باشد، چرا که تجلی روحی نشان دهنده یک حالت ویژه است. این تجلی روحی باید به گونهای باشد که باعث ایجاد شوری و شگفتی شود. بسیاری از مسافران نمیتوانند تفاوت را تشخیص دهند و در آن حالت، غرق در تجربههای خود میشوند و در نتیجه کارهایشان بیفایده و بیثمر میشود.
هوش مصنوعی: این نشان از ظهور حقیقت است که ناتوانی و زوال را به وجود میآورد و هر چه این حالت بیشتر شود، احساس بیشتری از وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر در یک لحظه هزار بار تو را ببینم، باز هم در آرزوی دیدن دوبارهات خواهم بود.
هوش مصنوعی: حضرت مصطفی (ص) به چه دلیلی فرمود: «پروردگارا، بر علمم بیفزا ای دلیل گمراهان»؟
هوش مصنوعی: تجلی ظاهری که به یوسف داده شد و باعث شد که پسران انبیاء در مقابل او به سجده بیفتند، هرچند خداوند از هر صورتی پاک و فراتر است، اما برای آرامش دل عارفان، گاهی به این شکل به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: سالک باید از محبوب خود کمک بگیرد تا او را از خود جدا کند و آماده دریافت تجلیات ذاتی شود. در این حالت، از هر قسمت وجود او صدای "من حق هستم" و "من پاکم" به گوش میرسد. در این مقام، باید خودی او از بین برود و فانی شود، زیرا در اینجا دیگر او نیست، بلکه همه چیز اوست.
هوش مصنوعی: دوست، بگذار بگویم که چه چیزی است: او یکی است و غیر از او چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: حضرت علی علیه السلام به تجلیات بی واسطه اشاره کرده و میفرمایند که من همان کلمهای هستم که به وسیله آن امور کامل میشوند و دورانها ادامه مییابند. من دلیل وجود آسمانها هستم و آنچه که شما به آن توجه میکنید، وجه خداوند است. من از خداوند نزدیک هستم و شما به من بیتوجهی کردهاید. من زمان و جهانها هستم و دارم از فضائل و ویژگیهای خاص خود صحبت میکنم. وقتی که آن تجلی زیبایی (جمال) به ظهور میآید، تمام این موارد از اوست و همچنین در متن جلالی نیز میفرماید: "خداوندا حال و فقر و نیازم را میدانی و تو در مناجاتهای پنهانی، شنونده هستی."
هوش مصنوعی: عزیزم، در این دریای بیپایان هر لحظه امواج جدیدی ظهور میکند، اما چهار گروه از این نعمت بیخبرند: افرادی که قرآن را بد تفسیر میکنند، مدعیان تصوف، فلاسفه و حکما، و زاهدانی که فقط در ظاهر نمایش میدهند. اگر کسی از این مفاهیم چیزی بشنود، او را به طعنه میزنند و این مقامها را نمیشناسند، مگر مؤمنان تقی که به خدا اعتماد دارند. این تقوی به گونهای است که حتی اگر آسمان به زمین بیفتد یا زمین به آسمان، تغییری در حالت او ایجاد نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر هیچ نشانی از دیو و انسان باقی نماند، حتی با یک قطره باران هم نگذار از سر بگذری.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که حتی بهشت نیز در این مکان از بین رفته و حس و حال جهنم هم سرد و بیروح شده است.
هوش مصنوعی: این افراد به هر غذایی که مشکوک باشد، دست نمیزنند و رازهای خود را به غیر از افراد آگاه فاش نمیکنند. اما در هر دورهای از میان عارفان، افرادی وجود دارند که با عشق و شور و شوق، خود را به درگاه بیپایان تقدیم میکنند و با حالتی از وجد، سخنانی شاعرانه میگویند.
هوش مصنوعی: من را بکشید، من را بکشید ای دوستان، زیرا در مرگ من، زندگی و حیات تازهای نهفته است.
هوش مصنوعی: کسی که از عشق و وصل محبوب برخوردار است، نمیتواند این احساس را در هر زمانی و هر مکانی تجربه کند و این حالت خاص تنها در موقعیتهای خاصی به دست میآید.
هوش مصنوعی: علت نوشتن این نشانهها و اشارهها به این اسرار این است که گروهی از انسانهای بدکار و فریبنده به وجود آمدهاند که به خاطر جاه و مال دنیا، مؤمنان را گمراه میکنند. آنها با شنیدن چند حرف از زبان دیگران که به درستی درک نکردهاند، سعی میکنند دیگران را از مسیر حق منحرف کنند.
هوش مصنوعی: افراد نادان و بیتجربه با نادانی و کمعمق دانایی خود، میتوانند باعث بدنامی و آسیب زدن به شخصیت و شهرت افراد خوب و نیکوکار شوند.
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده که برخی افراد به اشتباهات و پیچیدگیهای زبانی و فکری دچار شدهاند و هنوز نتوانستهاند به حقیقت و صداقت دست یابند. آنها در مسیر خود، گامهای زیاد و بیهودهای را به پیش بردهاند، اما بدون اینکه به مقصد واقعی برسند.
هوش مصنوعی: برخی افراد از طریق شک و قیاسهای عقلی پیش میروند و نمیدانند که عقل هیچ نوری ندارد جز در پیروی از احکام پیامبر(ص). این عقل تنها به اندازهای میتواند افراد را در عبودیت استوار کند و از انباشت شکها و توهمات رهایی بخشد. اگر کسی بدون تبعیت از شریعت، از مراتب کشف و حقیقت سخن بگوید، به انحراف و کفر مبتلا میشود و از فساد و تباهی دور نخواهد بود. در تجلیات عقل، جایی برای غیرحق وجود ندارد و بسیاری از فلاسفه به تفکرات حلولی و ملحدانه روی میآورند و معجزات انبیا و کرامات اولیای الهی را انکار میکنند، درحالیکه خود را عارف حقیقی میدانند. خداوند میفرماید: «اگر از اکثر اهل زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ آنها تنها به حدس و گمانها عمل میکنند.» لعنت خدا و اولیای خدا بر کسانی باد که بدون تقوا از عشق حقیقی سخن میگویند.
هوش مصنوعی: ای درویش، بدانی که ابتدا ایمان اهمیت دارد، سپس عبادت که با آن همراه است و بعد از آن ریاضت و تقوی مرتبط به این موارد میآید. پس از این مراحل، معرفتی حاصل میشود که ناشی از تحقق آن مراحل ثابت است. و در نهایت، همه اینها به ولایت منتهی میشود که نتیجه این مراحل ذکر شده است.
هوش مصنوعی: ولایت دارای درجات مختلفی است که بالاترین آن نبوت محسوب میشود و ثمره نبوت، امامت است. پس از این دو مرتبه، هرچند که شباهت، عدم مشابهت و خلوص بیشتری وجود داشته باشد، ولی ولایت در درجات بالاتر به طور مستحکمتری ثابت است.
هوش مصنوعی: ایمان واقعی این است که انسان با درک کامل و شرایط لازم، کلمه "لا اله الّا اللّه" را بگوید. در این کلمه، وقتی به "لا" میرسد، باید از تمام مادیات و دنیویات جدا شود تا این نفی به درستی صورت بگیرد. در ادامه، وقتی به "اله" میرسد، باید توجه و فکرش به یک خدا معطوف شود و از هرگونه مال و مقام و مشغلههای دیگر دوری کند. وقتی به "الا" میرسد، باید تمامی عرف و رسمهای اجتماعی را کنار بگذارد و در نهایت، وقتی به "اللّه" میرسد، باید از صفات خداوند نیز فارغ شده و فقط به ذات او بیندیشد. این مراحل عمیقترین درجات ایمان را تشکیل میدهد.
هوش مصنوعی: پس از ایمان، عبادت قرار دارد و عبادت به معنای پیروی از دستورات و نهیهای خداوند متعال است، همانطور که در آیه آمده: «وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون» (من جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت). هیچ نوع عبادتی فراتر از این وجود ندارد که به عبودیت وجود بیفزاید و انسان را مست کند.
هوش مصنوعی: هرگز در هیچ لحظهای وظایف خود را رها نکن و از انجام کارهای نیک غافل مشو، زیرا ارزش آنها بسیار بالاست.
هوش مصنوعی: به زمان زندگیات بپرداز و به کارهای نیکو عشق بورز تا اینکه روزی نگاه سلیمان، با قدرت و عظمتش، متوجه تو شود.
هوش مصنوعی: اگر تو به اندازه محبوب سلیمان باعظمت و زیبا هستی، هرچه هم از تو بگویم، باز هم به اندازه آنچه که هستی، بیشتر و بالاتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: پس از آن عمل عبادی، زهد به معنای واقعی خود را میطلبد که همان بیمیلی به هر چیزی است که بتواند جسم و طبیعت انسان را به خود جلب کند و این عبادت نباید تنها به امید بهشت یا ترس از دوزخ انجام شود.
هوش مصنوعی: نخست باید گام اولیه را در جهان هستی بردارد و سپس در گام دوم باید خود را فراموش کند. به این معنا که آخرت برای اهل دنیا ممنوع است و دنیا نیز برای اهل آخرت حرام است، و هر دو برای کسانی که خاص خداوند هستند، ممنوع میباشد.
هوش مصنوعی: در این متن به موضوع شناخت و معرفت اشاره شده است. گفته میشود که شرط رسیدن به این معرفت، مشاهده حقایق به طور یقین است. همچنین به گفتگویی بین رسول اکرم(ص) و حارثه اشاره میشود که در آن، حارثه از ایمان عمیق و حقیقی خود صحبت میکند. او توضیح میدهد که چگونه از دنیا کنارهگیری کرده و به عبادت و یاد خدا پرداخته، طوری که گویی بهشت و جهنم را در مقابل چشمانش میبیند. در نهایت، پیامبر(ص) تأکید میکند که او در این مسیر صحیح قرار دارد و باید به عبادتش ادامه دهد.
هوش مصنوعی: هیچکس به این مقام نمیرسد مگر آنکه از لذایذ دنیوی دست بکشد و از بحث و جدل پرهیز کند، به قضا و تقدیر رضا دهد، دائم در یاد خدا باشد، مراقب خود باشد و تقوای لازم را رعایت کند، همچنین احساس نیاز به غیر خدا نکند. در آن صورت مراتب ولایت آشکار میشود و ولی مطلق کسی است که علم الهی را بهطور مستقیم دارد، مقام عبدیت خاص و نامهای جامع را نیز در بر دارد. هر ولی دارای نشانهای است، اما ولی کل مظهر نام جامع و خداوند است که همه نامها در او نهفتهاند. به این ترتیب، ولی حاضر و غایب است؛ او در حضور اهل یقین حاضر است و از نظر اهل پندار و فریب غایب.
هوش مصنوعی: عزیزان باید بدانند که اولیا را تنها اولیا میشناسند و عارف فقط زاهد را درک میکند. زاهد به عابد پی میبرد و عابد را تنها مؤمن میشناسد. بنابراین، اولیا باید صاحب ایمان، عبادت، زهد و معرفت باشند.
هوش مصنوعی: عزیزان، ویژگیهایی که خاص روحانیون است باید در اولیاء وجود داشته باشد و تنها خدا و اولیاء میتوانند آنها را بشناسند، زیرا آنان در زیر سایههای خاصی قرار دارند که هیچکس جز خودشان آنها را نمیشناسد. این افراد به دلیل ارتباط عمیقشان با حق، رفتارهایی بدون تکلف و خارج از عادات عمومی دارند. گروهی مثل خضر در صفات هستند که کارهایشان بر مبنای عادات و رسوم عادی نیست. پیامبر (ص) نیز اشاره کردند که ممکن است افرادی ژولیده و خاکی باشند که به هیچ چیز دنیوی توجهی ندارند و اگر بر خدا قسم بخورند، دعایشان مستجاب خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای عزیز، اگر جان خود را در راه به دست آوردن این مردان قربانی کنی، نجات تو در همین کار است. این مردان را نمیتوان شناخت مگر با صفای دل و تواضع نفس، زیرا آنها خود را تنها برای فرمان حق نشان میدهند و این به آن کسی میرسد که شایسته محبت حق باشد.
هوش مصنوعی: من آنقدر پاک و باصفا هستم که به راحتی تحت تأثیر منفی هیچکس قرار نگیرم. تا زمانی که همدم و همزبان خود را نیابم، به هر کس نزدیک نمیشوم و با او صحبت نمیکنم.
هوش مصنوعی: در مسیر الهی، دو نوع کعبه وجود دارد: یکی کعبهای است که به صورت و شکل مادی شناخته میشود و دیگری کعبهای که به احساسات و روح انسان مرتبط است.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی دلها را زیارت کنی، یک دل از هزار کعبه برتر و باارزشتر است.
هوش مصنوعی: نوشتن این رساله به این خاطر بود که فرد سالک خود را در آینهای ببیند و در صورتی که در وجود خود چیزی بیابد، در پی به دست آوردن آن بکوشد و اگر در آینه خود چیزی ندید، باید از خودبزرگبینی دوری کند. زیرا همیشه گفته شده است که حرفها از عمل جداست و عمل نیز از حرف جداست و صداقت فراتر از همه اینهاست. خدا را شکر که موفقیت و راهنمایی را از او میطلبیم و بر پیامبر و اهل بیت معصومش درود میفرستیم.
هوش مصنوعی: این نامه توسط شیخ الدلیل محمود شبستری، که در علم و معرفت سرآمد است، نوشته شده و به اسدالله معین العلماء در روز بیست و یکم ماه رمضان سال ۱۳۰۷ هجری قمری تقدیم شده است. روح او شاد باد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.