تبارک الله از آن روی دلستان که تراست
ز حسن و لطف کسی را نباشد آن که تراست
گمان مبر که شود منقطع بدادن جان
تعلق دل از آن روی دلستان که تراست
بخنده ای بت بادام چشم شیرین لب
شکر بریزد از آن پسته دهان که تراست
ز جوهری که ترا آفریده اند ای دوست
چگونه جسم بود آن تن چو جان که تراست
ز راه چشم بدل می رسد خدنگ مژه
مرا مدام ز ابروی چون کمان که تراست
چه خوش بود که چو من طوطیی شکر چیند
ببوسه زآن لب لعل شکرفشان که تراست
بغیر ساغر می کش بر تو آبی هست
ببوسه یی نرسد کس از آن لبان که تراست
اگر کمر بگشایی و زلف باز کنی
میان موی تو گم گردد آن میان که تراست
چو عندلیب مرا صد هزار دستانست
بوصف آن دو رخ همچو گلستان که تراست
صبا بیامد و آورد بوی تو، گفتم
هزار جان بدهم من بدین نشان که تراست
بیا که هیچ کس امروز سیف فرغانی
ندارد آب سخن اینچنین روان که تراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با ستایش از محبوبش، زیباییها و ویژگیهای دلربای او را توصیف میکند. او به جذابیت چشمان و لبهای محبوب اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی به زیبایی او نمیرسد. شاعر همچنین بیان میکند که محبت او به محبوبش جداییناپذیر است و هیچ چیزی نمیتواند آن را قطع کند. او به تمثیلهای زیبایی چون طوطی و گلستان اشاره میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند زیباییهای او را توصیف کند. در نهایت، شاعر از محبوبش میخواهد که نزد او بیاید، چرا که امروز سخنانش به اندازه عشق به او شیرین و دلنشین نیست.
هوش مصنوعی: خدای را شکر که دلیل زیبایی و محبت تو هستی، زیرا هیچ کس نمیتواند به زیبایی و نیکی تو باشد.
هوش مصنوعی: نگذار که فکر کنی جانم با جان دادن از تو جدا میشود؛ زیرا دل من همیشه به خاطر تو به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: با یک لبخند از چشمان بادامیات، شیرینی لبهایت مانند شکر میریزد و از دهان پستهات که متعلق به توست، یک خوشمزگی خاص به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو از آن جوهری ساخته شدهای که جان تو را میسازد؛ پس چگونه میتوان گفت که بدن تو تنها یک جسم است؟
هوش مصنوعی: از دیدگانم تیر نگاه به قلبم میرسد، و همیشه مژهام مانند خدنگی است که از ابروی تو میآید؛ ابرویی که مانند کمان است.
هوش مصنوعی: چقدر زیباست اگر مانند طوطی، شکر بچینم و از آن لب لعل و شیرین تو ببوسم.
هوش مصنوعی: جز می و ساغر چیز دیگری نمیتواند تو را سیراب کند و هیچکس به اندازهٔ تو لذت بوسیدن لبانت را نمیچشد.
هوش مصنوعی: اگر تو کمر را باز کنی و موهایت را شل کنی، میان موهایت آن چیز گم میشود که نشاندهنده وجود توست.
هوش مصنوعی: چون بلبل من به اندازهی هزار داستان دربارهی زیباییهای چهرهات صحبت دارم، زیبایی که مانند گلستان است.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی آمد و بوی تو را با خود آورد. من گفتم که هزار جانم را برای این نشانه که تو هستی، فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: بیایید که امروز هیچ کسی مانند سیف فرغانی، چنین سخنانی را ندارد و گفتارش اینقدر زلال و روان نیست که مثل گفتار تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.