گنجور

 
۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱

 

ز چشم بی نگه بودم خراب آباد غارتها

چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها ...

بیدل دهلوی
 
۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱

 

... از برای خودپرست آیینه هم بتخانه است

در خراب آباد امکان گردی از معموره نیست

نوحه کن بر دل که این ویرانه هم ویرانه است ...

بیدل دهلوی
 
۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۱

 

... بیش نتوان ناله طاقت گسل برداشتن

در خراب آباد هستی ازکدورت چاره نیست

دوش مزدوریم باید خاک و گل برداشتن ...

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode