گنجور

 
۱۱۰۱

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۴ - خواجه حافظ فرماید

 

... برگلستانی زکمخا نالهای زار داشت

گفتمش چون چرخ ابریشم فغان در وصل چیست

گفت ما را گلعذار شرب دراینکار داشت ...

نظام قاری
 
۱۱۰۲

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۹۸ - وله قدس الله روحه

 

... منی که دل ننهادم بشاهد بازار

فغان که بسته والا ببرد از راهم

زسرفرازی دستار بندقی چه عجب ...

نظام قاری
 
۱۱۰۳

نظام قاری » دیوان البسه » چند رساله » کتاب آرایش‌نامه

 

... گویی بر شاهیست کمر بسته غلامی

چرخ ابریشم منادی زد که هر کجا بسته ایست بگشایند تنگها بریزند بقچها حاضر کنند مفرش را در بار فرود آورند از گرز کدینه یاساقیان قدک و صوفک فرو گوفتند چنانکه فغانشان بملاء اعلا رسید کرباس خامرا در شکنجه و نمک آب کشیدند پس کلاه نوروزی داروغه گشت پشمین شولار پا کار شد میلک منصوری محصل گشت کتک کرباس خیمه بدست گرفت و کیسه دراز بر رعیت رخوت دوخته همه را بغربال کاسر بیخت چریک بشهر لباس و قصبه قصب انداختند از قضای سقرلاط وارون و صوف دگرگون چنین از آنمیان بجاسوسی رفته بود تا حقیقت آنسیاهی معلوم کند بحکم اذا شتد البلا فانتظر الفرج باز آمد و گفت ای گروه لباسلاباس

اندیشه غلط کرده و دور افتادید ...

نظام قاری
 
۱۱۰۴

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۲۴ - رزم کمخا بصوف

 

... زچرخ قزآوازه سوره خاست

زدفین فغان بهر ماسوره خاست

چه از گرد بالش چه ازمتکا ...

نظام قاری
 
۱۱۰۵

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۹ - در کشف و اظهار آنکه در نفس کلمه طیبه لااله الاالله اشارتی هست به ستر و اخفای آن

 

... این سبق پیشه کن چه روز و چه شب

بی فغان زبان و جنبش لب

پیش روشندلان بحر صفا ...

جامی
 
۱۱۰۹

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۳ - قصه غوری و حج رفتن او به یک تگ و بازگشتن او از منزل اول

 

... باشدش پای بر سر هستی

افکند از فغان و شیون تو

بار هستی ز دوش و گردن تو

جامی
 
۱۱۱۰

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۱ - تتمه سخن

 

... ذوق و حال کسان چه شرح دهی

خواجه را هیچ نی چه سود فغان

که فلان داشت این و بهمان آن

جامی
 
۱۱۱۱

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۰ - قصه عیینه و ریا

 

... مهر را راه آمدن گم شد

در نفیر و فغان زبان جرس

تنگ بر صبحدم مجال نفس ...

جامی
 
۱۱۱۲

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۱ - حیران شدن معتمر در آنکه آن زاری کننده که بود و پشیمان شدن که چرا دنبال آواز نرفت

 

... کان همه نالش از زبان که بود

وان همه سوزش از فغان که بود

چیست این ناله کیست نالنده ...

جامی
 
۱۱۱۴

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۲ - خریدن تاجر تحفه را و به خانه بردن و جذبه رسیدن مر او را

 

... قرب یک سال آنچنان می بود

همدم گریه و فغان می بود

نه به شب خواب و نی به روز قرار ...

جامی
 
۱۱۱۶

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی

 

... رغبت بیع تحفه ظاهر کرد

کرد تاجر فغان که واویلاه

که شد احوال من ز فقر تباه ...

جامی
 
 
۱
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۱۸۰